یکبهیک با مژههایت دل من مشغول است…
غزلی فوق العاده روان، لطیف و پر احساس از سید حسن حسینی معطر کننده بخش ادبی و عاشقانه ی امروز WeAre هستش، بخوانید و لذت ببرید…. این غزل رو تقدیم می کنم به احسان عزیز… اونجایی که میگه: از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند….سخت دلبستهی این ایل و تبارم چه کنم؟
شاهد مرگ غمانگیز بهارم چه کنم؟………….ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
نیست از هیچ طرف راه برونشد ز شبم……..زلفِ افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند………….سخت دلبستهی این ایل و تبارم چه کنم؟
من کز این فاصله غارتشدهی چشم توام…..چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
یکبهیک با مژههایت دل من مشغول است…..میلههای قفسم را نشمارم چه کنم؟!
عالی… درود جهان آفرین برتو…