در مورد زنان آمازون اطلاعات دقیقی در دسترس نیست.عده ای از سیاحان و مردم شناسان این مسئله را زاده وهم خیال و غلو مبالغه گویان میدانند.در این میان عده ای هم ادعا میکنند که شخصا به میان آنها رفتند و در میان آنها زندگی کردند. حال ما در این پست کوتاه به این بانوان و سبک زندگی آنها اشاره میکنیم:
آمازون ها «Amazones» قومی بودند که تمام افرادشان از زنان تشکیل میشد و میان شان هیچ مردی وجود نداشت. به موجب روایات اساطیری ، اینان از اعقاب آرس (Ares) خداوند جنگی و یکی از نمف ها به نام هارمونی (Harmonie) بودند. روایات در بارهٔ محل سکنا و شهر آمازون ها مختلف است کشورشان در شمال، یعنی در دامنه های قفقاز یا در تراس و یا در سی تی جنوبی ، یعنی در جلگه های سمت چپ دانوب واقع بوده است. ادارهٔ سیاسی، جنگی و اجتماعی کشور تماماً تحت نظر رئیس شان انجام می شد که شورایی از مهتر زنان در امور باوی مشورت و تبادل نظر می کردند . هیچ مردی در هیچ موردی کمک حال ، یار و راهنمایشان نبود. هیج مردی اجازه نداشت تا به قلمرو آنان وارد شود ، مگر آن که به دعوت و به دستور رئیس از برای بیگاری و یا انجام پاره ایی کارهای دشوار فرا خوانده شده باشد . هم چنین به هنگام معینی در سال ورود عدهایی مردان برای باردار ساختن زنان لازم بود و هنگامی دیگر که ورود مردان به کشور بلامانع محسوب می گشت ورود اسیرانی بود که جنگجویان و پیکاریان آمازون می آوردند.


فصل ازدواج موسم معینی در سال بود. مردان کشورهایی که با این زنان مراوده و از وجودشان آگاهی داشتند، در این فصل معین به مکانی می آمدند که دختران و زنان آمازون ، با آرایش و خودآرایی طی تشریفات و رسومی خود را در اختیارشان می گذاشتند تا بار بردارند. همچون که موسم عشق بازی و آبستنی به پایان می رسید، ناگهان زنان مردان را طرد کرده و ناپدید می شدند و مردان نیز آگاه بودند که بایستی بدون درنگ به کشور خود بازگشته و از آن جا دور شوند. زنانی که در طی این هم بستری ها باردار می شدند، تحت نظر ناظران قوم که از جانب رئیس و شورای مهتر زنان انتخاب می شدند ، از ماه هایی معین در مکانی مورد توجه قرار می گرفتند تا کودکشان زاده شود. کودک هرگاه پسر بود کشته و یا کور و لنگ می شد و هرگاه دختر بود در مکانی ویژه تربیت و پرورش و تعلیم و زیر نظر مربیان بزرگ می گشت و یکی از پستان هایشان را می بریدند تا به هنگام کمان گیری و خدنگ اندازی آسوده و راحت باشد و به همین جهت است که آنان را آمازون. آمازون‌ لفظی‌ یونانی‌ و متشکل‌ از دو بخش‌ «آ» و «مازون‌» است‌ . «مازون‌» یعنی‌ «پستان‌» و «آ» حرف‌ نفی‌ در زبان‌ یونانی‌ است‌ و معنی‌ آن‌ «بی‌ پستانها» می‌ شود. زنان‌ آمازون‌ برای‌ اینکه‌ بتوانند بهتر شمشیر زنی‌ و تیراندازی‌ نمایند یکی‌ از پستانهایشان‌ را می‌بریدند و یکی‌ دیگر را برای‌ شیر دادن‌ نگه‌ می‌ داشتند . اکثر نویسندگان‌ معتقدند که‌ آنها پستان‌ سمت‌ راست‌ را می‌ بریدند ولی‌ فردوسی‌ در شاهنامه‌ معتقد است‌ که‌ آنها پستان‌ سمت‌ چپ‌ را می‌ بریدند . او در این‌ مورد می‌ نویسد :
سوی‌ چپ‌ بکردار جوینده‌ مرد که‌ جوشن‌ بپوشد بروز نبرد
سوی‌ راست‌ پستان‌ بسان‌ زنان‌ بسان‌ یکی‌ نار بر پرنیان‌

زنان‌ آمازون‌ دارای‌ جامعه‌ بی‌ طبقه‌ بوده‌ و همه‌ با هم‌ برابر بودند و کسی‌ را بر کسی‌ برتری‌ کلی‌ نبود . آنها همگی‌ با هم‌ برای‌ پیشبرد اهداف‌ قبیله‌ کار و کوشش‌ می‌ کردند و همگی‌ در سود و زیان‌ امورات‌ قبیله‌ شریک‌ بودند . آمازون ها در افسانه ها و اساطیر یونانی به جنگاوری و پیکار دوستی بسیار شهرت دارند . جنگهای بسیاری کرده و همواره شه سواران و گردان یونانی به سپه سالاری سپاهیانی که با آمازون ها می جنگیدند منصوب می شدند. مشهور ترین این جنگها، جنگ هرکول (= هراک لس Heracles ) است.هرکول به فرمان پادشاه آرگولید (Argolide) مأموریت یافت تا به ترمودون (Thermo don) در کاپادوس رفته و کمر بند هیپولی ته ملکهٔ آمازون ها را به دست آورد. ملکهٔ آمازون ها خود راضی بود تا کمربندش را به اختیار هرکول بگذارد. اما مطابق معمول، در کوه اولومپوس که خدایان مسکن داشتند به توطئه پرداختند ، هه را (Hera)، آن زن خدای والاتبار یونانی که نسبت به هراک لس نظر خوشی نداشت و از او حمایت نمی کرد هیپولی ته را تحریک نمود تا از دادن کمر بند به پهلوان یونانی امتناع ورزد و با وی از در جنگ وارد شود. به همین جهت آمازون هابر او شوریدند. جنگی سخت میان آمازون ها و هراک لس در گرفت، چون هراک لس ملکه را کشت و در جنگ مجبور به عقب نشینی گشت. از جملهٔ همراهان وی در این جنگی بایں از ته زہ (These) نام برد . ته زه موقع را مغتنم شمرده و یکی از آمازون ها را ربوده همراه خود برد . عمل وی زنان جنگاور را که با از دست دادن ملکهٔ خود موقعیت بدی داشتند سخت تحریک به انتقام جویی کرده به همین جهت به آتن لشکرکشیدند و در کنار تپه هایی که بعدها به نام آرئو پاژ موسوم شد اردو زدند. آتن سپاهی به فرماندهی ته زه به مقابلهٔ آمازون های خشمگین فرستاد که وی آنها را در نبرد سختی شکست داد. همچنین مشهور است که زنان امازون در نبرد تروا هم به کمک پریام فرمانروای تروا شتافتند. اما به دست آشیل پهلوان سپاه یونان کشته شدند.

به طور خلاصه بنا بر اسطوره، آمازون ها شکارچی وجنگجو بودند، به اخلاق و خانواده احترام نمی گذاشتند و طبعا بزرگترین گناه آنها از دیدگاه یونانیان آن بود که نه فقط سلطه مردان (پدرسالاران برده دار یونانی) را نمی پذیرفتند بلکه برعکس آنها را در موقعیت بردگی و زیر استیلای خود در می آوردند. هم از این رو در نگاه یونانی، آمازون ها بسیار نفرت انگیز بودند و نمادی از واژگونی اخلاق و جامعه به حساب می آمدند و در اسطوره شناسی یونانی، جنگ و کشتن آمازون ها از افتخارات آشیل و هرکول بود. تصویر آمازون ها در اروپای پس از رنسانس بار دیگر وارد هنر های تجسمی شد و در ذهنیت اروپایی نیز شخصیت آمازون با یک شخصیت زنانه دیگر یعنی جادوگران یا ساحرگان که در طول قرون وسطی و در برابر کلیسا شکل گرفته بود، ترکیب و تلفیق می شد. سرکشی جادوگران که حاضر نشده بودند اقتدار کامل کلیسا را بپذیرند، نفرت بزرگی را در کلیسا علیه ایشان بر می انگیخت که اوج خود را در سوزاندن عمومی زنان متهم به سحر و جادو به دست دادگاه های تفتیش عقاید نشان می داد: ژاندارک، معروفترین چهره این نفرت تعصب آمیز بود که هزاران قربانی در طول قرون تاریک اروپا برجای گذاشت. نفرتی که می توان کاملا ادعا کرد چه در ریشه های یونانی آن و چه در نوزایی قرون وسطایی اش، بعدی ضد زن و جنسیتی را نیز در خود حمل می کرد.
هر چند امروز بر اساس شواهد باستان شناسی و مردم شناختی می توان به جرات ادعا کرد که چنین زنانی شاید هر گز وجود نداشته باشند، اما پدید آمدن این شکل شیطانی و نفرت حاصل از آن، به صورتی متقارن، گویای گرایش قدرتمند مردانه به حفظ قالب های سلطه خود در چارچوب خانواده پدر سالار دارد. هم از این رو نباید تعجب کرد که این اسطوره، تصویر آمازون ها و سپس ساحره ها به وسیله جنبش فمینیستی در دوره ای متاخر نیز مورد استفاده قرار گرفت تا چارچوبی نمادین به استدلال های جنبش زنان بدهند: فمینیست معروف امریکایی گریس آتکینسون (Grace Atkinson) نام کتاب خود را «حماسه یک آمازون» (Odysée d’une amazone) گذاشت و گروه هایی از فمینیست های فرانسوی و امریکایی از نام جادوگر (Witch) یا ساحره(Sorcière)برای گاه نامه های خود بهره بردند. با این وصف اسطوره آمازون ها تاثیری منفی نیز بر حوزه علمی باقی گذاشت و آن تقویت این تز نادرست بود که پدر سالاری را باید یک موقعیت ثانویه در زندگی انسانی به شمار آورد. موقعیتی که پیش از خود ، موقعیتی دقیقا معکوس یعنی سلطه زنان را داشته است.

برخی از تزهایی که مارگارت مید، انسان شناس امریکایی بر اساس مطالعاتش در جزیره ساموآ، ارائه داد ( که آنها نیز بعدها به وسیله مطالعات پیشرفته تر درک فریمن رد شدند) به این باور دامن زد که مادر تباری ( یعنی شناخت تبار افراد بر اساس تبار مادری) را که در برخی از جوامع مشاهده می شود باید شکلی بازمانده از سلطه اولیه زنان دانست. این تز امروز کاملا رد شده است و ما به خوبی می دانیم که هر چند جوامع مادر تبار موقعیت بهتری را برای زنان فراهم می کنند ولی حتی در آنها سلطه مردانه (البته در شاخه مذکر تبار مادری یعنی اقتدار دایی بر خواهر زادگانش) کاملا بارز است. بنابراین نباید در برابر خطری که تبدیل شدن اسطوره ها به اشکالی به ظاهر واقعی ( و یا در دوره ای پیشین واقعی) در بر دارند، بی تفاوت بود.