«هرگز گلی را نبوئیدم، مگر اینکه اشتیاق ترا در من فزونی داد. هرگاه شاخه ای خم شد، پنداشتم که به تو مایل است. نمی دانی چشمان تو با من چه کرده است!»

آنچه در بالاتر خواندید از نوشته های «عزالدین حسین عاملی» پدر «شیخ بهائی» بود. «کشکول» کتابی است ارزنده که از شیخ بهایی (بهاءالدین محمد بن‏ حسین عاملی)، دانشمند و نظریه پرداز شیعه، برجای مانده است. در این کتاب، شیخ، جملات و نوشته های حکمت آموز را جمع اوری کرده است. آنچه در ادامه خواهید خواند صفحه ای از کتاب کشکول است که جای بسی تامل دارد:

کتاب کشکول شیخ بهائی

«این کلمات شایستگی آن را دارند که با نور بر سیمای حور نوشته شوند:

  • آنکه اندکی احسان به تو کند، همواره سپاسگزارش باش.
  • خشم گرفتن به خواری عذرخواهی نمی ارزد.
  • چه بسیار بخشش ها که خطاست! و چه عنایت ها که جنایت است!
  • اگر آنکه نمی داند آرام گیرد، کشمکش به پایان می رسد.
  • آن که شنیدن سخنی را شکیبا نیست، سخن ها می شنود.
  • آنچه بودنش انگیزه شادی است، نبودنش انگیزه اندوه است.
  • روگار پند دهنده ترین ادب کنندگان است.
  • آن که بیش از دیگران به سوی فتنه می شتابد، به هنگام فرار، بی شرم ترین است.
  • مرگ بر آرزو می خندد!
  • آزاده چون آز ورزد، به بندگی درآید و بنده چون قناعت کند، آزاد گردد.
  • فرصت زود از دست می رود و دیر بدست می آید.
  • زبان جرمی کوچک و جُرمی بزرگ دارد.
  • سگ پرسه زن بهتر از شیر خوابیده است.
  • درگیری تو با دیوانه کامل، بهتر از درگیری شدن با دیوانه ناتمام است.
  • گاه بازار یاقوت به کساد می گراید.
  • آن که بینیاز از تو، تو را گرامی میدارد، پاس بدار.
  • به پشتوانه آنکه پادزهر داری، زهر منوش!
  • باحکیمان به سبکسری منشین و با سبکسران به بردباری.
  • کسی دوست توست که با تو راست گوید، نه آنکه سخن تو را راست شمرد.
  • در شایستگی زیاده روی نیست، به همان سان که در زیاده روی شایستگی نیست.»