هیکل سلیمان یا هیکل مقدس اولین معبد باستانی یهود بوده و ادعا شده که دراورشلیم واقع شده و اکنون ویران شده‌ است. البته در کاوشهای انجام شده، هنوز اثری از آن به دست نیامده است. عده ای نیز منکر وجود تاریخی معبد در اورشلیم می باشند. در کتاب مقدس عنوان هیکل برای این بنا به کار رفته‌ است. بر باور یهودیان، معبد به دستور خدا و توسط سلیمان ساخته شد.
ملک سلیمان

تاریخچه به روایت عهد عتیق

داود اراده داشت که هیکلی برای خداوند بسازد اما خداوند وعده فرمود پسرش سلیمان آن هیکل را اتمام خواهد نمود. چرا که بر طبق عهد عتیق داود خون بسیار بر زمین ریخته بود. بدین استصواب داود همواره در پی آن شد که اموال بسیاری از برای انجام این مقصود جمع نماید، از آن جمله صدهزار وزنه طلا و یک میلیون وزنه نقره و مس و آهن را بدون وزن فراهم کرد.. و مقدار بسیاری هم چوب سرو آزاد فراهم کرد و هرکس را در هر شغل که استاد بود به کار داشته و برحسب فرمایش خدای تعالی هیکل را طراحی کرده محلش را معین نمود. (یکمپادشاهان، ۵:۳) اما سلیمان در سال چهار سلطت خود بنای هیکل را شروع نمود و ۱۸۳۶۰۰ نفر در آن جا مشغول بود. از این‌ها ۳۰۰۰۰ از یهودبودند که به نوبت کار می‌کردند، یعنی ده هزار نفر در هر ماه و ۱۵۳۶۰۰ از کنعانیان بودند. و چون مدت هفت سال و نیم از این بگذشت بنا در سال ۱۵۰۰ قبل از مسیح انجام یافته نیکوترین بنای دنیا و فخر اورشلیم گردید.

سی سال بعد از تکمیل بنا شیشق پادشاه مصری بر رحبعام (rahob’am) پسر سلیمان حمله برد و گنجینه‌های هیکل را غارت کرد. در سال ۵۸۸ پیش از میلاد زمان حکمرانی صدقیا، نبوکدنصر (بخت‌النصر) به اورشلیم حمله کرده و بنای هیکل را به تمامی ویران ساخت.

 موقعیت مکانی

هیکل سلیمان بر روی تپهٔ موریا قرار داشته است. این تپه همان است که هم‌اکنون مسجدالاقصی و قبه الصخره بر روی آن قرار دارند. دربارهٔ موقعیت مکانی دقیق هیکل بر روی تپه، نظرها متفاوت است. هم‌اکنون سه احتمال برای آن وجود دارد که به ترتیب در صحن شمالی، در محل کنونی قبه الصخره و در صحن جنوبی (بین مساجد الاقصی و صخره) هستند.
اما برپایهٔ آخرین پژوهش‌ها، احتمال سوم از دو احتمال دیگر قوی‌تر دانسته شده است. بر این مبنا، امکان تجدید بنای هیکل سلیمان، در محوطهٔ باز جنب مسجد، و بدون آسیب زدن به هیچ‌یک از مساجد الاقصی و قبه الصخره وجود خواهد داشت.

 باورها درباره هیکل

بر باور یهودیان، دیوار ندبه از آخرین باقی‌مانده‌های هیکل سلیمان است.
عده‌ای منکر وجود چنین پرستشگاهی هستند و از جمله دلایلشان یکی آن است که هرودوتس یونانی، پدر تاریخ نویسی، ۱۵۰ سال پس از ویرانی هیکل سلیمان از شهر صور و هیکل اشتارته (عشتورت) دیدن می‌کند، اما کوچک‌ترین اشاره‌ای به هیکل سلیمان نمی‌کند. مسلمانان عقیده دارند حضرت سلیمان کار ساخت آن جا را با کمک دیوان و جن‌ها به پایان رساند. البته در کتاب عهد سلیمان نیز مفصلا به ساخت هیکل سلیمان توسط دیو اشاره شده است و مذاکرات سلیمان و آنها ذکر شده است.

در وسط هیکل سلیمان فضایی مطهر وجود داشت که به آن قدس الاقداس می‌گفتند و تابوت عهد خداوند در آن جا قرار داشته‌است. تصور بر آن بوده که مکان حضور دایمی خدایی است که معبد متعلق به اوست و یا نیروی الهی او همواره در آن فیضان دارد. حتا کاهن اعظم فقط سالی یک مرتبه در یوم کیپور اجازهٔ ورود به آن فضا را داشته‌است.

در کتاب دوم باروخ (متعلق به قانون سریانی) چنین آمده‌است که این بخت النصر نبود که اورشلیم را تخریب کرد و هیکل را ویران کرد بلکه خدا فرشتگان خود را فرستاد و دیوارهای شهر را فرو ریخته و گنجینه‌های آن را در جائی پنهان کردند.

در برخی احادیث شیعه آمده است که مسجدالاقصی واقعی که در قرآن از آن نام برده شده‌است نه در روی زمین بلکه در آسمان است. و مسیحیان معتقدند در آخرالزمان و در زمان بازگشت مسیح، اورشلیم جدید از آسمان به زمین می‌آید.
ملک سلیمان

اطلاعاتی دیگر در مورد این بنا

قصص الأنبیاء(قصص قرآن) آیه اللَّه سید نعمت اللَّه جزایرى
فصل اول: در باره فضائل و مکارم اخلاقى و بعضى احوال حضرت سلیمان(علیه السلام) ص : ۵۱۳
روایت شده داود (علیه السلام) وقتى که بناى بیت المقدس را شروع کرد، نتوانست آن را تمام کند و سلیمان علاقه‏مند بود که آن را تکمیل نماید، پس جنّ و شیاطین را جمع کرد و کارها را میان آنها تقسیم نمود، و جنّ و شیاطین را در طلب سنگ مرمر و سنگ صاف سفید به معادن فرستاد و دستور داد شهرى از مرمر و سنگ سفید بنا کردند و براى آن دوازده محدوده ایجاد کرده و هر یک از اسباط دوازده‏گانه بنى اسرائیل را در یکى از آن مناطق سکونت داد، وقتى از ساختن شهر فارغ شد به ساختن مسجد پرداخت و شیاطین را در طلب طلا و یاقوت و جواهر و سنگهاى قیمتى به معادن فرستاد و گروهى از آنها را نیز در جستجوى مشک و عنبر و سایر عطرها روانه کرد و جمعى را براى جمع آورى مروارید به دریاها فرستاد و آنها آنقدر براى او جواهر آوردند که جز خداى متعال کسى قادر به شمارش آنها نبود، سپس صنعت‏گران را حاضر ساخت و آنها را مأمور تراشیدن سنگها نمود و آنها را بصورت الواحى در آوردند و مسجد سلیمان را با سنگ مرمر سفید و زرد و سبز بنا کرده و ستونهایى از سنگ تراشیده صاف براى آن آماده کردند و سقف آن را با ورقه‏هاى طلا و جواهر و مروارید و یاقوت زینت دادند و زمین آن را با الواح فیروزه پوشاندند، تا آنجا که در روى زمین هیچ خانه‏اى ارزشمندتر و نورانى‏تر از آن وجود نداشت و در تاریکى شب مانند ماه‏ شب چهارده مى‏درخشید. سلیمان وقتى از بناى آن مسجد فارغ شد نیکان و برگزیدگان بنى اسرائیل را جمع کرد و به آنها ابلاغ نمود: بناى این مسجد به قدرت خداى تعالى به اتمام رسید، پس امروز را عید و جشن قرار مى‏دهیم و این مسجد از آن پس برقرار بود تا وقتى که بخت النصر به جنگ با بنى اسرائیل پرداخت و شهر را ویران نمود و مسجد را ویران کرد و تمام زر و زیور و جواهراتى را که در سقف و دیوارهاى مسجد بود به غنیمت گرفت و به پایتخت خود در سرزمین عراق انتقال داد.

روایت شده: در زمان حکومت سلیمان براى ترساندن مخالفان نقش درندگان و حیوانات وحشى را بر روى تخت او نقش مى‏زدند، آورده‏اند که نقش دو شیر در قسمت پایین تخت سلیمان و نقش دو کرکس در بالاى پایه تخت او نقش بسته بود و هر وقت سلیمان از تخت بالا مى‏رفت دو شیر دستان خود را به احترام او بر زمین مى‏گشودند و وقتى که بر روى تخت مى‏نشست آن دو کرکس بالهاى خود را به احترام او مى‏گشودند و خود را سایبان او از حرارت آفتاب قرار مى‏دادند، و این از امور شگفت انگیزى بود که هیچ یک از مردم از هول و هیبت این منظره تاب دیدن آن را نداشت.

وقتى بخت النصر بر بنى اسرائیل مسلّط شد، خواست تا از کرسى سلیمان بالا رود، امّا هیچ یک از بنى اسرائیل به چگونگى صعود از آن واقف نبودند.
وقتى بخت النصر مى‏خواست قدم بر کرسى بگذارد، شیرها دست خود را بلند کرده و محکم بر پاى او ضربه زدند و او بیهوش بر روى زمین افتاد و از آن پس دیگر کسى جسارت آن را نیافت که از تخت سلیمان بالا رود

از امام باقر (علیه السلام) نقل شده: قصر سلیمان که شیاطین براى او بنا کرده بودند، داراى هزار خانه بود که در هر خانه یک همسر داشت که هفتصد نفر از آنها کنیز قبطى بوده و سیصد نفر زن آزاد بودند و خداوند از نظر قدرت جسمى به او نیروى چهل مرد تنومند را عطا کرده بود.

سلیمان به شیاطین فرمان مى‏داد و آنها سنگهاى سنگین را براى او حمل مى‏کردند.

روایت شده وقتى سلیمان بعد از داود صاحب ملک او شد، فرمان‏ داد کرسى قضاوتى براى او مهیّا کنند و آن را به صورتى بسازند که هر فرد خطا کارى با دیدن آن به وحشت افتاده و به گناه خود اعتراف کند، پس برایش کرسیى از عاج فیل ساختند و آن را با یاقوت و مروارید و زمرّد و انواع جواهر آراستند و در چهار گوشه آن چهار نخل زرّین قرار دادند که میوه‏هاى آن از یاقوت سرخ و زمرّد سبز بود و بر رأس دو نخل، دو طاوس زرّین قرار دادند و بر دو نخل دیگر دو کرکس زرّین بطورى که طاوسها در برابر کرکسها بودند و در دو طرف آن کرسى دو شیر طلایى نهادند که بر سر هر یک از آن دو ستونى از زمرّد سبز بود و لابلاى درختان خرما تاکهایى از طلاى سرخ و خوشه‏هایى انگورى از جنس یاقوت ساختند، به صورتى که درختان انگور همچون داربستى بر درختان خرما و کرسى سایه افکنده بود، وقتى سلیمان خواست از کرسى بالا رود به محض اینکه پاى خود را روى پله اوّل آن نهاد، آن کرسى و همه متعلقاتش همچون آسیابى به سرعت به دوران افتاد و آن طاوسها و کرکسها بالهاى خود را به جنبش در آوردند و آن دو شیر دستان خود را گشودند و دم خود را بر زمین کوبیدند و همین طور هر پله‏اى که سلیمان بالاتر مى‏رفت، این وضع تکرار مى‏شد، وقتى سلیمان به بالاى تخت رسید آن دو کرکس تاج سلیمان را آوردند و بر سر او قرار دادند، سپس کرسى با همه متعلقاتش (شیرها و کرکسها و طاوسها و نخلها و …) به دوران افتاد و همه حیوانات کرسى از دهان خود مشک و عنبر تراوش کردند، سپس کبوترى طلایى آمد و بر ستونى از ستونهاى تخت نشست و تورات را براى سلیمان گشود، آنگاه سلیمان تورات را براى مردم تلاوت کرده و آنها را براى دادرسى دعوت نمود و علماى بنى اسرائیل پیرامون او در صندلیهایى از طلا و جواهر نشسته بودند که هزار کرسى جانب راست وى بود، امّا در جانب چپ او هزار صندلى از نقره بود که بزرگان جنّ بر آن جلوس کرده بودند و پرندگان نیز بر سر همه آنها سایه افکندند و مردم براى قضاوت به نزد او مى‏آمدند، و او از آنها درخواست بیّنه و شهود مى‏نمود و بلافاصله کرسى به گردش افتاده و شیرها و کرکسها و طاوسها حرکت مى‏کردند و شاهدان از این منظره وحشت زده شده و جز به حقّ شهادت نمى‏دادند، این مطالب از کتاب (تنبیه الخاطر) نقل شده است.(و در بحار الانوار جلد ۱۴ صفحه ۸۵ نیز امده است)

از امام رضا (علیه السلام) نقل شده: نقش انگشتر سلیمان (علیه السلام) این بود: (سبحان من الجم الجنّ بکلماته) یعنى منزّه است خداوندى که اجنّه را با کلمات خود در بند کشید.