باز هم برگی دیگر از دفتر رنگارنگ عاشقانه های مجله WeAre.ir، ما هستیم و شما مخاطبان همیشگی. امروز نیز با غزلی عاشقانه مهمان دل های لبریز از محبت شما هستیم. ابوالقاسم لاهوتی شاعر غزلی است که در ادامه مطلب تقدیم می شود. وی از فعالان سیاسی مشروطه و از اعضای حزب کمونیست بود. در زمان رضا شاه تحت پیگرد قرار گرفت و به شوروی گریخت و سال ها همان جا زندگی کرد و درگذشت. وی در شوروی به شخصیت برجسته ای تبدیل شد و وزیر فرهنگ و هنر تاجیکستان و همچنین نفر دوم کانون نویسندگان شوروی بود. در اینجا غزلی فوق العاده عاشقانه از ابواقاسم لاهوتی را با هم می خوانیم:

با دلم دوش سر زلف تو بازی می کرد……خواجه با بنده ی خود بنده نوازی می کرد

گاه زنجیر و گهی مار و گهی گل می شد….مختصر زلف کجت شعبده بازی می کرد

دل ز تاثیر نگاه تو به خالت می جست……مست را بین به کجا دست درازی می کرد

غصه را راه نبد در حرم ما، چون عشق………..شعله افروخته بیگانه گدازی می کرد

کاشکی دیشب ما صبح نمی شد هرگز………با دلم دوش سر زلف تو بازی می کرد