با وجود اندوخته بسیار غنی ادبی که ثمره ذوق و نبوغ شاعران و نویسندگان این مرز و بوم از دیر باز بوده است، از زندگی این بزرگان اطلاع چندانی نداریم که دلیل آن را می توان در نبود تاریخ نگاری در این زمینه جستجو کرد. به عنوان مثال حتی از سعدی شیرازی که از معدود شاعرانی بوده است که در زمان حیاتش شهرتی به اندازه پس از مرگ داشته است، اطلاعات جامع و کاملی در دست نیست. با این وجود گاه از اشعار شاعران می توان اطلاعاتی در مورد زندگی ایشان به دست آورد. گاهی نیز اطلاعات دقیق و ارزشمند تاریخی از آثار ادبی به دست می آید. به عنوان مثال گاهی زندگی شخصی شعرا در خلال اشعار ایشان نمود می یابد. در ادامه مطلب، مصیبت از دست دادن فرزند را برای دو شاعر بزرگ پارسی گو بررسی می کنیم.

خاقانی شروانی، شاعر بزرگ قرن ششم یکی از نوادر ادبیات پارسی است. وی از جهت تکلف و پیچیدگی اشعار و وارد کردن انواع علوم به شعر پارسی زبانزد است. با این وجود وی نادره شاعری است که در شعرهایش اطلاعات زیادی از خانواده اش به خواننده می دهد. در زیر بخشی از قصیده سوزناک وی در سوگ فرزند را می خوانیم:

صبح گاهی سر خوناب جگر بگشایید ژاله‏ی صبحدم از نرگس تر بگشایید
آنک آن مرکب چوبین که سوارش قمر است ره دروازه بر آن تنگ مقر بگشایید
آنک آن تازه بهار دل من در دل خاک‏ از سحاب مژه خوناب مطر بگشایید
سرو چون گیا زیر زمین حصن گرفت‏  در صحنش به سواران ثغر بگشایید
دانه دانه گهر اشک ببارد چنانک‏ گره رشته‏ی تسبیح ز سر بگشایید
گر سوی قند مژگان نرسد آتل اشک‏ راه آتل سوی قندز به خزر بگشایید
اشک داوود ببارید پس از نوحه‏ی نوح‏ تا ز طوفان مژه خون هدر بگشایید
بامدادان همه شیون به سر بام برید ز آتشین آب مژه موج شرر بگشایید
مادرش بر سر خاکست به خون غرق و ز خلق‏ دم فرو بست عجب دارم اگر بگشایید
این توانید که مادر به فراق پسر است  پیش مادر سر تابوت پسر بگشایید

این قصیده فوق العاده زیبا و سوزناک در سوگ فرزند خاقانی، امیر رشیدالدین سروده شد و چنان تاثیر گذار بود که “ترنم مصائب” نام گرفت و یکی از شاهکارهای خاقانی محسوب می شود. بدون شک اگر خاقانی این اثر را نسروده بود امروز از واقعه مرگ فرزندش اطلاعی در دست ما نبود. در این اثر از سبک پیچیده گویی و بدعت تشبیهات غریب خاقانی اثری نیست بلکه شاعر از سوز دل با تشبیهات و استعارات دیرآشنای بیشمار دست به تقسیم غم دل با تمام ذرات هستی میزند. او تمام هستی را در غم خود شریک می خواهد به همین سبب به زبان ساده دل رو می آورد. جالب است بدانید خاقانی در این اثر پانزده استعاره برای اشک می آورد که منحصر به فرد است. شعر از عمق جان وی برامده است و به همین دلیل رنگ روانی و سادگی به خود گرفته است.

حافظ:

حافظ شیرازی، دارای سبک و سیاقی متفاوت از خاقانی در شاعری است. آنچه مسلم است ایهام در شعر حافظ بخشی جدانشدنی است و بارزترین ویژگی سبک وی ایهام است. صنایع ادبی در شعر حافظ به کمال رسیده اند و او از تمامی شاعران پیش از خود به خوبی تاثیر پذیرفته و گوی سبقت را ربوده است. در زیر غزلی از حافظ را می خوانیم که درون مایه آن سوگواری لطیفی است. با این وجود باید گفت زبان سراسر ایهام حافظ در این جا هم شبهاتی ایجاد کرده است. عده ای معتقدند این غزل برای فرزند حافظ سروده نشده است بلکه پس از قتل فرزند ده ساله شاه ابو اسحاق توسط امیر مبارزالدین سروده شده است. گفته شده است که حافظ این کودک را همچون فرزند خود دوست داشته است. به هر حال واقعیت هرچه باشد غزل زیر از بی نظیرترین نمونه های ازین دست می باشد.

 بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
قره العین من آن میوه دل یادش باد که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
ساروان بار من افتاد خدا را مددی که امید کرمم همره این محمل کرد
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد