حدود صد سال از به روی کار آمدن اشکانیان بر ایران می گذشت. اشکانیان خیال جنگ با روم را در سر نداشتند اما ببینید چه اتفاقی رخ میدهد:

کراسوس، پمپه و سزار، سه سردار بزرگ روم در ۶۰ قبل از میلاد با یکدیگر توافق کردند که در انجام کارها با یکدیگر هماهنگ باشند و بنابراین على رغم وجود سنا، این سه نفر حاکم امپراتورى بودند. کراسوس در ۵۵ قبل از میلاد به حکمروایى سوریه منصوب شد. او در سال بعد با استفاده از قدرت لژیون هاى روم، بین النهرین را تسخیر و عملاً ایران و روم را هم مرز کرد. پیروزى هاى مداوم روم در اروپا و شرق سبب شد تا روم ظفر بر ایران را نیز کار ساده اى فرض کند.

جنگ های ایران و روم
«آرتا وردیس»، پادشاه ارمنستان پس از آنکه از تصمیم کراسوس مطلع شد، به او پیشنهاد داد که از خاک این کشور به ایران حمله ور شود. چرا که لژیونرها در کوهستان بهتر مى جنگند و سواران پارت (نقطه قوت ارتش ایران) نمى توانند در خاک کوهستان ارمنستان به خوبى تاخت و تاز کنند. وى حتى وعده شانزده هزار سوار و سى هزار پیاده را به کراسوس داد، اما کراسوس به دلیل غرور ناشى از پیروزى هاى مکرر لژیون هاى رومى و آشنایى به خاک بین النهرین درخواست او را نپذیرفت و ۵۴ قبل از میلاد آماده جدال با ایران شد.
پادشاه ایران در این زمان اورُد بود. وى در ابتدا خواهان جنگ با سربازان کراسوس نبود و سفیرى به نزد کراسوس فرستاد با این پیام که اگر مردم روم خواهان جنگ با من بودند، من از بدترین عواقب آن نیز بیم نداشتم، اما اگر شما (کراسوس) با هدف شخصى مى خواهید به ایران دست اندازى کنید، حاضرم به سفاهت شما رحم کرده و اسراى روم را پس دهم (تا جنگ نشود).
کراسوس مغرور، در پاسخ به سفیر ایران گفت: جواب شما را در سلوکیه مى دهم (مراد از سلوکیه، خاک ایران است) و سفیر ایران نیز در جواب او با خنده جمله معروفى را گفت.
«اگر در دست من مو مى بینید، ایران را خواهید دید.»
اورُد که در این زمان از سردارى بسیار باهوش و ورزیده به نام سورن (یا سورنا) بهره مى برد، اول بسرعت به ارمنستان حمله برد تا از شکل گیرى سپاه بزرگ ارمنى علیه نیروهاى خود جلوگیرى کند. سپس سورن را به جنگ با کراسوس فرستاد. اقدام اورُد از نظر نظامى بسیار داراى اهمیت بود، چرا که ارمنستان تسخیر شده و ارتباطش با سردار رومى قطع شده بود. اکنون براى پیروزى تنها به رشادت سواران پارت احتیاج بود.
کراسوس با ۴۲ هزار سرباز لژیون خود وارد جلگه هاى بین النهرین شده و به حران یا کاره رسید. سورن که مى دانست سربازان حرفه اى و غرق در جوشن و فولاد روم را به سادگى نمى توان شکست داد، دست به حیله جنگى زد. وى عمده سواران پارتى خود را پشت تپه ها پنهان کرد و آنهایى را که به سمت کراسوس کشاند نیز موظف کرد تا سلاح هاى خود را زیر لباس پنهان کنند.
هنگامى که لژیونها ترکیب «فالانژ» را به خود گرفتند ناگهان ایرانى ها به صداى طبل از گوشه هاى مختلف به لژیونهاى رومى حمله بردند. سربازان منظم رومى جهت مبارزه را تغییر داده و نیزه هاى خود را به سمت نیروهایى که آنها را از پشت مورد هجوم قرار دادند برگرداندند اما سرعت آنها به اندازه سواران پارت نبود و این لژیونها نتوانستند به سرعت آنها، جاى خود را تغییر دهند.
در این اثنا سواران ایرانى لباس خود را کنار زده و کمان ها، سلاح ها و زره هاى خود را نمایان کردند. سرداران پارت با حرکت زیگزاگى تیرها را به سمت لژیونهاى رومى رها کردند. ابتکار عمل اکنون در دست سپاه ایران بود. آنها لژیونها را به سمت بیابان کشیدند و بخش عظیمى از مردان رومى با تیر پارت ها بر زمین افتادند.در این زمان فابیوس پسر کراسوس که سال ها همرزم سزار بزرگ بود با ۱۴۰۰ سوار سنگین اسلحه به کمک کراسوس رسید.
ورود فابیوس و دلاورى سواران وى سبب شد تا کراسوس براى ساعاتى از زیر ضربات پارت ها بیرون آید اما ظرف همین مدت فابیوس و سواران آن به کلى توسط پارت ها منهدم شدند.
کراسوس زمانى که مى خواست مجدداً فرمان حمله بدهد ناگهان سر پسر خود را به نیزه مردان سوار پارت دید. روحیه رومى ها اکنون بشدت تضعیف شده و بالعکس پارت ها حملاتشان را تشدید کردند. اکتاویوس سردار دیگر رومى در این موقع پیشنهاد عقب نشینى به کوهستان را (براى در امان ماندن از حمله سواران) داد اما راهنماى عرب به رومى ها خیانت کرد (و یا اشتباه کرد) در نتیجه سورن به حملات خود به رومى ها ادامه داد.
سورن در این زمان پیشنهاد صلح به کراسوس را داد اما به او تکلیف کرد که باید براى امضاى صلح به ساحل رودخانه بیاید. کراسوس به ایرانى ها اعتماد نکرد اما تحت فشار سربازان و سردارانش بویژه اکتاویوس و کاسیوس (که بعدها فرمانروایان روم شدند) مجبور به پذیرش این خواسته شد. وى و سواران همراه او در حین حرکت به سمت اردوى ایران با پارت ها درگیر شده و کشته شدند.
در اینکه چه کسى مسبب مرگ او بود باید گفت که برخى مورخان خلف وعده سورن را دلیل این امر مى دانند، برخى بروز شورش در اردوى رومى و برخى نیز دست به اسلحه بردن همراهان کراسوس را.
اما به هر تقدیر مرگ کراسوس سپاه روم را متوحش و پراکنده کرد. گفته مى شود از سپاه روم ۲۰ هزار نفر کشته، ۱۰ هزار نفر اسیر ایرانى ها و ۱۰هزار نفر شکار اعراب بیابانگرد شدند.