زمانی که مردی زیر  فشار مشکلات قرار دارد، سعی می کند به درون غار ذهن خویش پناه ببرد و برای مشکلات خویش راه حلی بیابد و ذهن خود را بر بزرگترین یا دشوارترین مشکل متمرکز می کند. و چنان خود را متمرکز بر حل آن مشکل می کند که به گونه ای موقت از توجه به مسایل دیگر باز می ماند و مشکلات دیگر در نزد او کمرنگ جلوه می نماید و در سایه ان محو می شود.

در چنین اوضاعی مابین او و دیگران فاصله می افتد و او فردی فراموشکار و به دیگران بی اعتنا و روابطش دچار مشکل می گردد به عنوان مثال وقتی در خانه با او حرف می زنید به نظر می رسد که فقط پنج درصد از حواسش متوجه  حرفهای شماست بیشتر حواسش درگیر مشکلات قبلی اش می باشد.

او حواسش کاملا جمع نیست زیرا درگیر مشکل خودش است و امیدوار است راه حلی بیابد. هرچه مشکل بر او فشار آورد، او بیشتر حواس خود را متوجه آن موضوع می کند. در چنین شرایطی او نمی تواند به احساسات همسرش به گونه ای مفید توجه نماید. ذهنش مشغول است و قدرت آن را ندارد که از آن گرفتاری فکری خود را برهاند. اگر در چنان حالتی راه حلی پیدا کند احساس بهتری به او دست می دهد و از غار ذهنش بیرون آمده، ناگهان شرایط جهت برقراری ارتباط با او دوباره فراهم می آید. با این حال اگر قادر به حل مشکل خویش نشود در غار ذهنش غافلگیر می شود و گرفتاری را بیش از پیش احساس می کند سپس برای بیرون کشیدن خود به سراغ مسایل جزیی تری همچون خواندن اخبار، روزنامه، تماشای تلویزیون، رانندگی، فعالیت ورزشی، تماشای مسابقه ی فوتبال و مواردی از این قبیل می رود. هر فعالیت رقابت گونه ای که در ابتدا فقط ۵ درصد ذهن او را اشغال می کند می تواند به او کمک نماید تا گرفتاری های خود را فراموش کند و از دام غار ذهنش رهایی یابد. سپس، روز بعد می تواند دوباره فکر خود را بر روی مشکلش متمرکز کند و این بار موفقیت بیشتری در حل آن بدست آورد.

مرد در غار ذهن

دراینجا برای توضیح بیشتر به ذکر چند نمونه می پردازیم. جیم به طور معمول برای فراموش کردن مشکلات روزنامه می خواند. وقتی او مشغول خواندن است دیگر با مشکلات روزمره اش روبه رو نمی شود. او با ۵ درصد ذهنش که متمرکز بر روی مسئله اصلی نیست شروع به یافتن راههایی برای مسایل و مشکلات جهان می کند. کم کم فکر او تا اندازه ای بسیار درگیر مشکلاتی می شود که در اخبار روزنامه بیان شده و از این طریق مشکلات خودش را فراموش می کند. با این کار او از مشکلات کاری اش گذر کرده و فکر خود را متمرکز بر بسیاری از مشکلات جهان می کند (که هیچ مسئولیتی به طور مستقیم در قبال آن ندارد.) این روند فکر او را از مشکلات محیط کارش رها می سازد. بدین ترتیب او دوباره فکر خود را متمرکز بر همسر و خانواده اش می کند. به نمونه ی دیگری اشاره می کنیم: «تام برای خارج شدن از فشار روحی و مشکلاتش به تماشای مسابقه ی فوتبال می پردازد. او به جای تمرکز به منظور یافتن راه حلی برای مشکلاتش تلاش می کند راه حلی برای مشکلات تیم مورد علاقه ی خود بیابد. او با تماشای برنامه های ورزشی احساس می کند که با دیدن هر بازی یکی از مشکلاتش برطرف می شود. وقتی تیم مورد علاقه اش می بازد تصور می کند که خودش شکست خورده و از این رو آزرده خاطر می شود. اما در هر صورت ذهن او از درگیری با مشکلات واقعی آزاد می شود.

برای بسیاری رهایی از تنشی که حاصل رویدادهایی چون مسابقه ورزشی یا اخبار و فیلم است می تواند به نوعی تأمین کننده آرامش خیال و رهایی گذرا و موقتی آنها از مشکلات باشد.