پیام های آموزنده عاشورا
امام حسین به سپاه یزید پیام های متعدد فرستادو یکی از مهمترین این پیام ها جمله زیرین است : اگر دین ندارید لااقل در این دنیا آزاده باشید . مفهوم واقعی و حقیقی کلام و پیام حسین این است اگر به خدا هم ایمان ندارید و از حساب روز قیامت ترس ندارید لااقل خودرا از قید وبند این دنیا برهانید و اسیر زر و زور و تزویر نگردید و روح زیبای آزادگی و آزاد منشی را بر خود مسلط کنید و به خاطر چند روز این دنیای زود گذار و ناپایداراسیر و برده نفسانیت و خودخواهی ها نشویدو از تهمت به یکدیگر و خط ونشان کشیدن برای هم بپرهیزید و آن چه را که بر آن علم و یقین ندارید نگوئید به فرموده قران مجید : ولا تقف ما لیس لک به علم
متاسفانه جامعه امروز ایران پرشده از تهمت و بیان مطالبی نا صحیح که علم برصحت آن نداریم و جالب تر و به عبارتی مسخره تر این که همه اعمال ناشایست را به ظاهر به قصد تقرب به خداوند و برای بر پائی دین او می زنیم و غاافل از این حقیقت هستیم که اولا خداوند مبری ومنزه و بی نیاز از این بداخلاقی ها است و ثانیا بر بار گناهان خود می افزائیم و برای چند روز دنیا اسیر شهوت قدرت وثروت وجنسیت می شویم و در اندرون شیطانی خود تصور می کنیم اگر مردم از درون وانگیزه ما بی خبرند خداوند عالم هم بر اسرا رواهداف ما بی اطلاع است
بیائیم با خودمان و خدایمان خلوت کنیم آیا واقعا زدن دروغ و تهمت با روح قیام امام حسین موافقت دارد و آیا حسین بن علی برخاست تا کژی ها را جامعه اسلامی بزداید یا ناپاکی ها را استوار سازد آیا حسین برای شکست دشمن قداره بند و ستمگر و خونریزش متوسل به تهمت و دروغ شد .از زمانی که حسین حجش را رها کرد و به طرف کربلا رهسپار شد و در روزهائی که سپاه دشمن بدترین اعمال را برای انصراف او از ادامه راهش اعمال کرد و در روزهای تاسوعا و عاشورا که سخت ترین شرایط برای حسین و خانواده اش تحمیل کرد کلامی ناسنجیده بر زبان نیاورد و همواره دشمنش را دعوت به حق و عدالت می کرد و آن چه حق بود گفت و از تهمت و افترا پرهیز کرد
چه قدر ناگوار است بر مصائب حسین بگریم و سروسینه بزنیم ولیکن کمترین آموزه ای ازدرس ها و پیام های آموزنده حسین نیاموزیم خداوند عاقبت امتی را به خیر کند که ادعا می کند ولیکن عمل نمی کند : لم تقولون مالا تفعلون و این چنین امت جزاین که بر خشم خداوند بیفزاید کاری دیگر نمی کند : کبر مقتا عندالله ان تقولوا مالا تفعلون
باری!نتیجه این همه قرن تکرار و ممارست، که بلکه عاشق واقعی حسین(ع) و در زمره بخشودگان باشیم،چیست؟پس تاثیر حسینی بودن ما در کجای زندگی اجتماعی ، اقتصادی وفرهنگی و… ما مشهود خواهد بود؟نه اینکه در رفتار و گفتار ما باید خود نمایی کند.اگر چنین است چرا وضع مان این است ؟علت چیست که آب را همیشه گل آلود دوست داریم؟و اینکه علت چیست هیچ وقت از آب نخوردن عباس بن علی به یاد طفلان تشنه لب درس نمی گیریم فقط به مدحش بسنده می کنیم؟چرا با این همه تکرار به خود باز نمی گردیم؟دلیل اینکه می خواهیم همواره منافع خود را بردیگران ولو به ناحق ترجیح دهیم چیست؟در یک کلام چرا حسینی بودن را بر حسینی زیستن ترجیح داده ایم؟