مرغ عاشق
در زیر غزلی عاشقانه از سعدی شیرازی شاعر پر آوازه ی عاشق مسلک را می خوانیم.
کس ندیدست به شیرینی و لطف و نازش | کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش |
مطرب ما را دردیست که خوش مینالد | مرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش |
بارها در دلم آمد که بپوشم غم عشق | آبگینه نتواند که بپوشد رازش |
مرغ پرنده اگر در قفسی پیر شود | همچنان طبع فرامش نکند پروازش |
تا چه کردیم دگرباره که شیرین لب دوست | به سخن باز نمیباشد و چشم از نازش |
من دعا گویم اگر تو همه دشنام دهی | بنده خدمت بکند ور نکند اعزازش |
غرق دریای غمت را رمقی بیش نماند | آخر اکنون که بکشتی به کنار اندازش |
خون سعدی کم از آنست که دست آلایی | ملخ آن قدر ندارد که بگیرد بازش |