شکوفه ی اندوه
شادم که در شرار تو میسوزم
شادم که در خیال تو می گریم
شادم که بعد وصال تو باز اینسان
در عشق بی زوال تو می گریم
من با لبان سرد نسیم صبح
سر می کنم ترانه برای تو
من آن ستاره ام که درخشانم
هر شب در آسمان سرای تو
در دل چگونه یاد تو می میرد
یاد تو یاد عشق نخستین است
یاد تو آن خزان دل انگیزیست
کاو را هزار جلوه رنگین است
بگذار زاهدان سیه دامن
رسوا ز کوی و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بیالایند
اینان که آفریده شیطانند
اما من آن شکوفه اندوهم
کز شاخه های یاد تو می رویم
شب ها ترا بگوشه تنهائی
در یاد آشنای تو می جویم
فروغ فرخزاد
مطلب قشنگی انتخاب کردید فقط کسی حرف فروغا درک میکنه ک تجربه کرده باشه…