شناخت؛ مغز و ادراک مفهوم!
دنیای عجیبی است. فیزیک؛ کیهان شناسی؛ زیست شناسی و زمین شناسی ؛ شیمی و فیزیولوژی و سایر علوم به همان میزان که فهم و شناخت ما از جهان هستی را زیاد می کنند ؛ به ما نشان می دهند که جهان تا به چه حد پیچیده و عجیب است.
زمانی که با رویکرد علمی به رویدادهای جهان نگاه کنیم همه چیز را عجیب تر و حیرت برانگیز تر می بینیم.آن وقت قطرات باران که به شیشه می خورند؛ وزش ناگهانی باد که پنجره اتاق را محکم می بندد؛ حرکت ابرها؛ پیچیدن صدای سوت قطار داخل تونل؛ تشکیل رنگین کمان؛ سوختن یک شمع؛ سوسو زدن نور ستاره در آسمان؛ سرد شدن خود بخودی لیوان قهوه داغ روی میز و خیلی پدیده های روزمره به مراتب عجیب تر از آن به نظر می رسند که ظاهرا هستند. به عبارت بهتر رویکرد علمی به جهان یک سنخ احساس حیرت را در انسان زنده می کند و سبب می شود هیچ رویداد و اتفاقی در جهان به نظر آدمیزاد بدیهی نباشد.
پشت همین دستنوشته که اکنون می خوانید ؛ داستان حیرت انگیزی پنهان شده است. این یادداشت که اکنون به صورت حروف چاپی روی کاغذ مجله دانستنیها می بینید اندیشه ای است که چند هفته قبل از انتشارش در مغز من تولید شده. آن هم داخل واگن قطار مسیر شهر گوتینگن؛ حدود پنج هزار کیلومتر دورتر از شما در یک قارهء دیگر. از دیدگاه فیزیولوژیک؛ برهم کنش بین نورون ها (و سیناپس ها) و یک تبادل الکتروشیمیایی یا تکانه الکتریکی یون های سدیم و پتاسیم به میزان ۷۰- میلی ولت تا ۵۰+ میلی ولت در مغز این افکار را تولید کرده است. سپس این فکر با تحریک عصبی ماهیچه های انگشت؛ روی صفحه کلید تایپ و به کدهای دیجیتالی تبدیل شده است و بعد از هم از طریق ماهواره ها به صورت امواج الکترومغناطیسی دوباره در کامپیوتر دفتر مجله به کدهای دیجیتالی تبدیل شده. مانیتور ؛ این کدهای دیجیتالی را (به صورت حروف الفبا) نشان داده و پرینتر آن را روی کاغذ مجله ای چاپ کرده که اینک در دستان شماست. شما این حروف روی کاغذ را می بینید؛ نور در شبکیه چشم تان به تکانه های الکتریکی تبدیل شده و با سرعت ۱۲۰ متر بر ثانیه برای پردازش به مغز شما رسیده است. در مغز شما دوباره همان اتفاقی می افتد که در مغز من افتاد؛ شما مفهوم این نوشته را درک می کنید و در قالب یک مفهوم راجع به آن فکر می کنید. یعنی تکانه های الکتریکی و همان تبادل الکتروشیمیایی یون های سدیم و پتاسیم. حتی موضوع می تواند از این هم پیچیده تر باشد. مثلا اگر دربارهء محتوای این دستنوشته با دوست خود صحبت کنید؛ در این حالت ؛ این دومینو را که از یون های سدیم و پتاسیم نورون های مغز من آغاز شده؛ با ارتعاش حنجره تان به امواج صوتی تبدیل کرده اید که در گوش دوست شما با ارتعاش مکانیکی پرده گوش به مغز او ارجاع داده شده و دوباره تبدیل به مفهوم می شود. پیچیدگی شبکه سیگنال دهی مغز تقریبا تصور ناپذیر است. یکصد میلیارد نورون که هر کدام هزار سیناپس دارد؛ ماشینی با صد تریلیون ارتباط متقابل پدید آورده. اگر شمارش آنها را با سرعت یک عدد در هر ثانیه شروع کنید ؛ تا ۳۰ میلیون سال پس از این هم هنوز در حال شمارش خواهید بود!