سعدی قرن ها پیش تایتانیک را سروده بود!
درودی عاشقانه بر ایران و ایرانی از دریچه ی WeAre.ir. دوستان عزیزم، مهدی آل ابراهیم هستم همراه با شما از تحریریه مجله عاشقانه ها و افتخار دارم که اثری دل انگیز را به شما معرفی کنم. در گلستان سعدی شیرازی ، باب عشق و جوانی، یک مثنوی عاشقانه آورده شده است که پدر داستان عاشقانه ی معروف تایتانیک است. ادبیات و فرهنگ غنی ما سرشار از مفاهیم و مضامین نابی است که متاسفانه نه تنها ندیده و نشنیده و نشناخته ایم بلکه با نمونه های بیگانه ی آن بیشتر آشنا هستیم و از فرهنگ ناب خویش باز مانده ایم. باعث تاسف است که جوانان ما با اثری چون گلستان سعدی بیگانه اند. می توان به جرات ادعا کرد این کتاب یکی از بهترین نثر های جهان و شیرین ترین نثر پارسی است. اثری به غایت هنری و آموزنده و جذاب که افتخار زبان فارسی ماست. گلستان حکایت زندگی است، با تمام فراز و نشیب های آن. تجربه ی شخصی من در مطالعه ی این کتاب ارزشمند وصف ناشدنی است. با مطالعه ی این کتاب هم زبان مادری تان را بهبود خواهید بخشید و هم درس های گران بهای زندگی خواهید آموخت. شایان ذکر است که ترجمه ی این کتاب قرن ها در کلیساهای انگلستان یکی از کتاب های درسی بود و از این جهت اولین اثر ادبی پارسی است که به زبان بیگانه ترجمه شده است. همانطور که در ابتدای مطلب آمد، سعدی هفت قرن پیش در اثری به یاد ماندنی داستان عاشقانه ای را به تصویر کشیده است که در سال ۱۹۹۷ میلادی دست مایه عاشقانه ی فیلم سینمایی تایتانیک بود.
داستان از آنجا شروع می شود که جوانی پاکباز همراه با معشوق زیبای خود در قایقی بوده است که در گرداب گرفتار می شوند و با هم به درون دریا می افتند. هنگامی که قایقران قصد نجات او را داشته است از بین موج ها می گوید که مرا رها کن و یارم را نجات بده و در اثر این فداکاری کشته می شود…در واپسین لحظات جملاتی می گوید که خودتان باید بخوانید…
این اثر فخیم و عاشقانه ی ناب در زیر آمده است:
جوانی پاکباز پاکرو بود………………………که با پاکیزه رویی در کرو بود
چنین خواندم که در دریای اعظم…………به گردابی درافتادند با هم
چو ملاح آمدش تا دست گیرد……………..مبادا کاندر آن حالت بمیرد
همی گفت از میان موج و تشویر………..مرا بگذار و دست یار من گیر
در این گفتن جهان بر وی بر آشفت……..شنیدندش که جان می داد و می گفت:
حدیث عشق از آن بطال منیوش………..که در سختی کند یاری فراموش
چنین کردند یاران، زندگانی……………….ز کار افتاده بشنو تا بدانی
که سعدی راه و رسم عشقبازی………چنان داند که در بغداد تازی
اگر مجنون لیلی زنده گشتی…………..حدیث عشق از این دفتر نبشتی
آره تو محشری، از همه سری*******************تو یک افسون گری یا حروی و پری
سلام
آفرین
میگم این یعنی چی” کرو “؟
سلام
درود بر شما
“کرو” به معنی کشتی کوچک می باشد. البته در بعضی از نسخ گلستان این مصرع اینطور آمده است: که با پاکیزه رویی در “گرو” بود
که در اینجا یعنی آن بانوی پاکیزه رو را دوست داشت
جدیدنا در باره هرچی که تو دنیا وجود داره می شنویم که اولین بار کار یه ایرانی بوده!
درود
البته هر ادعایی قابل قبول نیست، مگر اینکه سند و مدرکی قانع کننده ارائه شود. در این مورد سند محکمی به نام گلستان سعدی وجود دارد که سعدی داستانی شبیه آنچه داستان عاشقانه تایتانیک می باشد آورده است.
سلام
واقعاعالی وتحسین برانگیز است.واین است فرهنگ غنی ایران زمین.
واقعا دستتون درد نکنه
پریا جان باید بدونی که طبق اسناد تاریخی، برعکس اینکه انگلیسی ها میگن مهد تمدن جهان مصر بوده، در اصل ایران بوده. دلیل پنهان کاری و انکار جهانیان این است که بیشتر چیزهایی و که می خواهند به نام خودشون ثبت کنند، قبلا ما انجام دادیم و نمی خواهند به این اعتراف کنند. در ضمن می دونند که ایرانیان ظرفیت این رو دارند که دوباره امپراطوری خودشون و برپا کنند. به همین خاطر اول از همه «اعتماد به نفس» و «وطن دوستی» جوانانی مثل شما رو ازشون می گیرند، تاریخشون و ازشون می گیرند و به اونها تلقین می کنند که شما یک مشت وحشی هستید و نباید به ایرانی بودنتون افتخار کنید.
البته ما نباید دستاوردهای مردم جاهای دیگر جهان رو نادیده بگیریم، ولی ایکاش اول به خودمون افتخار می کردیم و یادمون می اومد که هستیم!!!
خیلی زیبا بود
با سلام
آخر داستان چی شد یعنی اون جوان زیبا رو از کرده خودش پشیمون شد ؟
و یک سوال دیگه اینکه سعدی چجوری عشق بازی میکرده؟
مثل عربها در بغداد؟
یعنی چی؟
لطفا یکی جواب بده