اکثر شما که این مطلب را مشاهده می کنید یا دانشجو هستید یا دانشجو بوده اید و خیلی خوب میدانید که من در مورد چه چیزی صحبت می کنم. حتما این شرایط برای خودتان هم پیش آمده و بارها آن را با پوست و استخوان تجربه نموده اید.از آنجاییکه همه ی ما دانشجوهای عزیز افراد با پشتکار و مصممی هستیم که برای درس نخواندن به دانشگاه رفته ایم، طبیعیست که در امتحانات پایان ترم به نحوه احسن گند بزنیم.

به هر حال در دانشگاه کارهای مهم تری هم برای انجام دادن وجود دارد. مخصوصا که اگر چند عدد دوست ناباب عزیز هم گیر بیاوریم… که همیشه هم گیر می آورییم.

بعد از سه ماه درس نخواندن و ۲۰ روز شب زنده داری و خلق صدها اثر میکروسکوپی تقلبی….

اعلام نتایج

 

با خودت میگی باید یجوری این گندی که بالا آوردم رو جمعش کنم…

اگه استاد خیلی مهربون و مودب باشه و در طول ترم بهش عنایت داشتی که بهت میگه…

 

اگر هم استاد اعصاب نداشته باشه که…

 

به دخترای کلاس فکر میکنی که چطور با یه چشم و ابرو اومدن دروس را با نمره ی بالا پاس شدن ولی تو با اون ابروهای خفن و صدای مثل جغدت باید دوباره همین درسا رو با ترم بوقی ها ور داری…

 

با خودت میگی اه چه روزگار گندی.. خدااا… یعنی از این بدتر هم میشه؟؟؟

و بیییییییچارت میکنه….

 

چند روز میری تو خودت و تصمیم میگیری آدم بشی…

.

.

.

.

.

.

ولی از اونجایی که تو یه آدم بی نظم و بی اراده و تنبل هستی…

.

.

ترم بعد

.

.

.

.

.