تکامل انسان – آیا انسان از نسل میمون ها است؟
تکامل در انسان
مقبولترین نظریه در میان دیرینمردمشناسان امروزین در باب تکامل انسان این است که انسان کنونی که با نام علمی انسان خردمند خردمند مشخص میشود زیرگونهای از انسان خردمند است که خود از انسان راستقامت تکامل یافته و انسان راستقامت هم از انسان ماهر تکامل یافته بود. همگی این جانداران در سردهٔ انسان جای میگیرند که گونههای متعدد دیگری هم از آن برخاسته بودند (مانند انسان نئاندرتال و انسان راستقامت) اما امروزه نسل تمامی آنها منقرض شدهاست. انسان خردمند در حدود ۲۰۰ هزار سال پیش در شرق آفریقا پدیدار شد و گروههای کوچکی از آنها در حدود ۵۰ هزار سال پیش به دیگر نقاط دنیا مهاجرت کردند، به این ترتیب نسل تمامی انسانهایی که در خارج از آفریقا زندگی میکنند به این مهاجران میرسد.
کپیهای بزرگ (شمپانزه، بونوبو، گوریل و اورانگوتان) نزدیکترین جانداران در حال حیات به انسانهایند. با این حال انسان از هیچیک از آنها تکامل نیافتهاست و مسیر تکاملی ما و آنها میلیونها سال پیش از هم جدا شدهاست. از میان آنها شمپانزه و بونوبو دو گونهٔ نزدیکتر به انساناند. نیای مشترک سردهٔ شمپانزه و سردهٔ انسان در حدود ۶ تا ۷ میلیون سال پیش میزیستهاست.
در سال ۲۰۰۵ بیش از صد نفر از دانشمندان در ده موسسه پژوهشی بزرگ دنیا با مطالعه ۲۳۷ میلیون جفت از اجزای تشکیل دهنده کروموزوم شماره ۲ انسان، نشان دادند که این کروموزوم از جوش خوردن دو کروموزوم شامپانزه ایجاد شده است. نتایج پژوهش های آنان در مقاله ای در شماره ۴۳۴ مجله معتبر علمی Nature چاپ شده است.نتایج این مقاله نشان می دهد انسان و شامپانزه اجداد مشترک داشته اند. برای اطلاعات بیشتر راجع به این پژوهش فایل تصویری زیر را ملاحظه فرمایید.
از گونههای ناکالی کپی که سنگوارههای آن در کنیا و اورانوکپی که سنگوارههای آن در یونان یافت شدهاست، می توان به عنوان گونههای نزدیک به آخرین نیای مشترک گوریلها، شامپانزهها و انسانها نام برد. شواهد مولکولی نشان میدهد که بین ۴ تا ۸ میلیون سال پیش، ابتدا گوریلها و سپس شامپانزهها از دودمانی که در نهایت به انسانهای خردمند امروزی انجامید، جدا شدند. از نظر مقایسهٔ چندریختی تک-نوکلئوتید تقریبا ٪۹۸/۴ دی ان ای انسان با دی ان ای شامپانزه یکسان است. سنگوارههای گردآوری شده از گوریلها و شامپانزهها محدود است. از جمله دلایل این موضوع، می توان به شرایط نامطلوب جغرافیای محل زندگی آنان (خاک جنگلهای بارانی اسیدی است و استخوان را حل میکند) و خطای نمونهبرداری اشاره کرد.
سایر انسانساییان احتمالا همراه با گونههای دیگر جانوران مانند بزکوهی، سگ، خوک، کفتار، فیل و اسب، به تدریج با آب و هوای خشکتر مناطق خارج از محدودهٔ نوار استوا تطبیق پیدا کردند. از حدود ۸ میلیون سال پیش، نوار استوایی (از نظر تقسیم نبدی آب و هوایی) شروع به کوچکتر شدن کردهاست. سنگوارههای گونههای دودمان انسان پس از جدا شدن از شامپانزهها امروزه نسبتاً به خوبی شناخته شدهاند.
قدیمی ترین آنان ساحلمردم چادی، که ۷ میلیون سال پیش و اررین توگنی که ۶ میلیون سال پیش میزیستند، هستند و پس از آنان سردههای زیر میزیستند:
- آردیکپی (۵/۵ تا ۴/۴ میلیون سال پیش) با گونههای آردیکپی کادابا و آردیکپی رامید
- جنوبیکپی (۴ تا ۱/۸ میلیون سال پیش) با گونههای جنوبیکپی انامی، جنوبیکپی عفاری، جنوبیکپی افریقایی، جنوبیکپی بحرالغزالی، جنوبیکپی گارهی، و جنوبیکپی سدیبا
- کنیامردم (۳ تا ۲/۷ میلیون سال پیش) با گونهٔ کنیامردم پخترخ
- پرامردم (۳ تا ۱/۲ میلیون سال پیش) با گونههای پرامردم اتیوپی، پرامردم بویسی، و پرامردم تناور
- انسانها (۲ میلیون سال پیش تا کنون) با گونههای انسان ماهر، انسان رودولفی، انسان کارورز، انسان گرجی، انسان پیشگام، انسان سپرانن سیس، انسان راستقامت، انسان هایدلبرگی، انسان رودزیایی، انسان نئاندِرتال، انسان خردمند ایدالتو، انسان خردمند باستانی، و انسان فلورسی

بازخوردهای فرهنگی و اجتماعی
تکامل و ادیان
تکامل و مسیحیت
بسیاری از ادیان این نظریه را خلاف تعلیمات دینی خود تلقی میکنند و با پذیرفته شدن و یا آموزش آن مخالفت میکنند. این موضوع در کشورهایی مانند آمریکا از مسائل جنجالی سیاسی کنونی میباشد و غالباً تعداد زیادی از اعضای جناحهای محافظهکار بر ضد آموزش این نظریه در مدارس دولتی فعالیت میکنند. مخالفت با تکامل گروهی از مسیحیان را به تلاش برای جایگزین کردن آن با مفهوم طراحی هوشمند رهنمون کردهاست.
اما اخیرا واتیکان مدعی شدهاست که این نظریه با دیدگاه مسیحیت درباره خلقت تطابق دارد. به گزارش مهر به نقل از تلگراف، اسقف اعظم جیانفرانسکو راواسی رئیس شورای پاپی فرهنگ واتیکان اظهار داشت درحالی که کلیسا نسبت به نظریه داروین در گذشته رویکرد خوبی نداشتهاست، ایده تکامل را میتوان در سنت آگوستین و سنت توماس آکویناس دنبال کرد.
جوزپه تانزلا نیتی استاد الهیات دانشگاه پاپی سانتا کراس در رم یادآور شدهاست که سنت آگوستین متأله قرن چهارمی هرگز با واژه تکامل آشنایی نداشت اما میدانست که انواع زندگی به آرامی در طول زمان متحول میشوند. آکویناس نیز در قرون وسطی چنین دیدگاهی داشتهاست.
وی همچنین به پاپ پیوس دوازدهم اشاره کرد که بیش از ۵۰ سال پیش تکامل را به عنوان یک رویکرد موثق علمی به رشد انسان توصیف کرده بود.
به عبارت دیگر جمع کثیری از مسیحیان به ما میگویند که در صورت صحت این نظریه، میتوان گفت خداوند خالق سازوکار خود تکامل بودهاست.
تکامل و اسلام
مفسرانِ اسلامی دیدگاههای مختلفی دربارهٔ نظریه تکامل دارند. از دیدگاهِ مخالف گرفته که تکامل را رد میکند تا دیدگاه میانهرو و دیدگاه موافق تکامل:
دیدگاه مخالف
به عقیده محمد حسین طباطبایی، در هر حال نظر قرآن خلقت ثبوتی و دفعی است و نظریه تکامل از دید قرآن مردود است.
محمدتقی مصباح یزدی، نظریه خلقت قرآن را معجزه میداند و تصریح میکند که حقیقت اعجاز قرآن از منظر نظریههای علمی قابل فهم نیست.
دیدگاه میانهرو
مرتضی مطهری و علی شریعتی داستان خلقت بشر در قرآن را نمادین میدانند. مرتضی مطهری در حالی که نظریه تکامل را نفی نمی کند ولی به تکامل به صورت مجزا در مورد گونه ها باور دارد و داشتن اجداد مشترک برای انسان و میمون را انکار می کند. وی به این موضوع معتقد است که آیات قرآن به خلقت مستقل انسان اشاره دارد.
جعفر سبحانی معتقد است «تکامل الزاماً مبطل نظریهٔ ناظم الهی نیست، زیرا طرفداران نظریهٔ ناظم الهی میتوانند بگویند که ناظم الهی برای خلق جهان و موجودات پیچیده تر طرح بلند مدتی برگزیدهاست.»
ناصر مکارم شیرازی مینویسد: «با این که بسیاری کوشش دارند میان این فرضیه [تکامل] و مسئله خداشناسی تضاد قائل شوند و شاید از یک نظر حق داشته باشند؛ چرا که… جنگ شدیدی میان ارباب کلیسا از یک سو و طرفداران این فرضیه از سوی دیگر به وجود آورد… ولی امروزه برای ما روشن است که این دو با هم تضادی ندارند؛ یعنی ما چه فرضیه تکامل را قبول کنیم و چه… رد کنیم، در هر دو صورت میتوانیم خداشناس باشیم… آیات قرآن هر چند مستقیما درصدد بیان مسئله تکامل یا ثبوت انواع نیست، ولی ظواهر آیات (البته درخصوص انسان) با مسئله خلقت مستقل سازگارتر است، هرچند کاملا صریح نیست. ظاهر آیات خلقت آدم، بیشتر روی خلقت مستقل دور میزند؛ اما در مورد سایر جانداران قرآن سکوت دارد.»
دیدگاه موافق
در دیدگاه علی مشکینی و یدالله سحابی، قرآن به تکامل تدریجی و پیوستگی نسلی تصریح کردهاست.
مواجهه ایرانیان با نظریه تکامل
نخستین آشنایی فارسی زبانان با نظریه تکامل به دوره قاجار و ترجمههای صورت گرفته در آن دوره باز میگردد. در این دوره یکی از معلمان دارالفنون به نام میرزاتقی خان انصاری کاشانی گزارشی از مهمترین کتاب داروین، یعنی اصل انواع بنا بر انتخاب طبیعی، را در کتابی به نام جانورنامه منعکس نمود که در ۱۲۸۷ (یازده سال پس از انتشار اصل انواع) به چاپ رسید.
از این نخستین آشنایی تا ترجمههای دیگر، به ظاهر سالها فاصله افتاد چراکه ترجمه شش فصل از پانزده فصل اثر مذکور با نام «بنیاد انواع بوسیله انتخاب طبیعی» یا «تنازع بقا در عالم طبیعت»، به قلم عباس شوقی در فروردین ۱۳۱۸ و ترجمه کامل آن با نام «منشأ انواع» به قلم نورالدین فرهیخته در ۱۳۵۷ ش منتشر شد. در این فاصله، قسمتهایی از این کتاب و نیز دیگر آثار داروین به صورت پراکنده ترجمه شد. اما این موضوع به معنای ناآشنایی و مواجه نشدن با این نظریه در طول این سالها نیست، چرا که ایرانیانِ اهل علم در این دوره به واسطه زبان عربی ــ که نظریات داروین اندکی پس از انتشار در آن منعکس شد. مثلاً علی اصغر حکمت که کتاب لودویگ بوخنر در باره نظریه داروین را از روی ترجمه عربی شبلی شُمَیِّل به فارسی بر گردانده، در مقدمه آن نوشته که در ایام جوانی به واسطه همین کتاب با این نظریه آشنا شده و حتی آن را ترجمه کرده بوده، اما به سبب مساعد نبودن شرایط انتشار چنین کتابی در آن زمان، چاپ آن سالها به تعویق افتادهاست.
با وجود مدارکی که علوم ژنتیک و فسیل شناسی در مورد تکامل انسان خصوصا در دو دهه اخیر ارائه داده اند، هنوز در کتابهای درسی در مدارس ایران بر خلقت مستقل انسان که ریشه در باورهای مذهبی دارد تاکید می شود و هیج مطلبی در مورد اجداد مشترک انسان و میمون به دانش آموزان تدریس نمی شود.
خوندن این مطلب هم خال از لطف نیست.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AF%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85
شیخ صدوق در کتاب توحید از امام صادق (ع) روایتى آورده که در ضمن آن امام (ع) به راوى فرموده: “شاید شما گمان مى کنید که خداى عزوجل غیر از شما هیچ بشر دیگرى را نیافریده است. نه، چنین نیست، بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آنها هستید”.
در کل بحث پیچیده ای هست.یعنی هردو طرف با شواهدی میتونن راست بگن.
ما مسلمانان از نسل آدم و حوا (علیهما السلام) هستیم و بس
خداوند میفرماید : انی خالق بشرا من طین — براستی من پدید آورنده ی انسان هستم از خاک ( نه از میمون)
و شماها از نسل میمون و شامپازه هستید.
مگه علم چیزی غیر از دینه؟
اگه علم بود که دیگه توش بحث نبود و مخالف نداشت
سلام.جواب دندان شکنی بود برای طرفداران سکولاریسم.مرسی…
مرسی از جواب دندان شکنی که به طرفداران سکولاریسم (از جمله مادر اینجانب) دادید…
یعنی چی خوب اگه از لحاظ علمی ثابت بشه دیگه چیزی واسه توضیح نمیمونه
چرا دینو با علم قاطی میکنید
هر چی که علم ناقص ما میگوید را نباید باور کرد بار ها علم از قران دربارهی موضع های مختلف ایراد گرفته ولی با رشد علم مفهمیدند که قران درست بیان کرده ثانیا علم دربارهی خلقت انسان تازه شروع به تحقیق کرده و نمی توان ان را کامل درست گرفت
این بحث از نظر علمی ثابت شده که انسان تکامل یافته و آخرین انسان که بهش میگن انسانه هوشمنده هوشمند که ماها باشیم ۴۰۰۰۰ ساله که دیکه تکامل پیدا نکردیم و تنها نشانه تکامل پیدا کردنه ما از اولین نسل آدمها میتونیم دندونهای عقلمون رو مثال بزنیم که برای انسان اولیه این دندونها کاربرد داشته به دلیل گوشت خوار بودنش ولی در حال حاضر به کار ما نمیاد در آخر این که انسان از نسل میمون نیست واز همون اول هم شبیه ما ساخته نشده اینارو علم ثابت کرده و بحثی بین دین و علم نیست.
اولا علم نیست یه فردی به نام داروین یه زمانی یه نظریه ای داده خیلی ها هم نقدش کردند برای ما تازگی داره انسان بافهم وشعور وعقل غیر از حیوانه اگر چند میلیون سال هم بگذره هیچ میمونی انسان نمیشه البته بعضی انسانهابه قول ایه قران کالانعام بلهم اضل یعنی ازحیوانات هم بدترمیشن . موفق باشید
با سلام خدمت همه دوستان. به نظر من هیچ تضادی در این مورد بین علم و متن قران وجود نداره.همه ما می دونیم که اولین پیامبر الهی حضرت ادم بوده مسلما برای خودش تنها پیامبری نمیکرد بلکه برای مردمی که از نظر شعور و فکر و قدرت تجزیه و تحلیل در ان زمان اینقدر پیشرفت کرده بودن که اصطلاحا مکلف شده باشن و نتیجتا هدایت انها در مسیر درست عقلی در درک مابعد الطبیعه لازم به نظر میرسید.البته در این مورد بسیار میتوان بحث کرد و باید به سوالات زیادی پاسخ داد. از طرف دیگه قران هدایت را (بی شک در مسیر تکامل) در مورد تمامی موجودات بیان می کنه (سوره طه ایه ۵۰) بطوریکه ابتدا خلقت را به موجودات عطا کرد و بعد از ان هدایت را. این هدایت مسلما در مسیر کمال وتکامل برای تمامی موجودات بوده و از جمله انسان. لذا تمامی اتفاقاتی که در طول زمان برای هر انچه که به ذهن می رسد افتاده در راستای تحقق بخشیدن به همین کمال بوده و می باشد. مطلب فوق یک دیدگاه کاملا شخصی است ولله اعلم.
سلام.من و مامانم بر سر این موضوع اختلاف اساسی داریم.مامان به شدت طرفدار سکولاریسم و نظریه داروینه.ولی من دارم بی طرف در این مورد تحقیق میکنم.تا اینجا که پیش اومدم میبینم که احتمالا نظریه ثبوت و تکاملی انسان در تضاد نیست.احساس کردم که از نظر شما هم این تضاد قابل قبول نیست.میشه اگه ادله محکمی داری ایمیل کنید؟؟
قرآن برای توجیه عرب های ۱۴۰۰ سال پیش (که مردمی کاملا بی درک بودن) خیلی از چیز ها رو به صورت غیر مستقیم بیان کرده. قرآن گفته انسان از خاک آفریده شده که این با علم امروزی مطابقت داره! اگه انسان رو نمونه ی تکامل یافته از گونه ی خاصی از میمون ها بدونیم (که امروزه نسلشون منقرض شده) قطعا اون میمون ها هم از نسل موجودات پیش از خودشون هستن که ساختار ساده تری داشتن و اگه بخوایم ریشه و نژاد اون ها رو بررسی کنیم باید روی موجودات دیگه (مثل پرندگان, خزندگان, دوزیستان, ماهی ها, بی مهرگان و در نهایت آغازیان و چند سلولی ها و تک سلولی ها) تمرکز کنیم… خوب حالا یکی بگه سیاره ی زمین قبل از پیدایش اولین گیاه چه جوری بود؟ خوب معلومه! هیچ چیز وجود نداشت جز آب و خاک (که متشکل از عناصر موجود در زمین بود مثل آهن, کلسیم و … که ما از غذا هایی که می خوریم این عناصر رو به دست میاریم)! و اولین مولکول که قادر به حیات و تولید مثل بود (DNA) از سیاره ی مریخ نیومده! بلکه از همین خاک و آبه و بعد چند میلیارد سال شده انسان و میمون و میلیون ها موجود زنده ی دیگه. حالا اگه پیامبر اسلام میومد این ها رو برای عرب های اون موقع توضیح میداد به نظر شما کسی باور میکرد؟ پس هم قرآن درست میگه هم دانشمندایی که دارن شب و روز وقت میذارن و تحقیق میکنن!
سلام توضیح خلاصه و پرمعنایی بود افرین
چیزی که واضحه اینه که تکامل در جانداران وجود داره و فسیل ها و حتی خیلی از جانداران کنونی اینو ثابت میکنند و هیچ حرفی هم توش نیست.
اما درمورد انسان قضیه فرق می کنه
من مدتیه دارم رو این قضیه کار می کنم در احادیث اومده که قبل از حضرت آدم هم انسان هایی وجود داشتند
نظر شخصی من اینه که احتمالا اونها در واقع انسان نبودند به این معنا که دارای عقل و شعور و احساس نبودند شاید بشه اسمشون را انسان نما گذاشت و ممکنه این انسان نما ها از میمون ها مشتق شده باشند
اما آدم ها یا بهتر بگم خلقت اولیه انسان ها و حضرت آدم از خاک و گِل بوده و نسل های بعدی آنها از نطفه خلق شدند
این فهم و درک و روح هست که انسان را از دیگر موجودات جدا می کنه.
ما نه می تونیم دیدگاه علمی رو که مبتنی به برخی شواهد و قرائن هست رو نقض کنیم و بگیم که انسان به یک باره از خاک آفریده شده و از اضافش هم حوا ! و نه قرآن را که بیان می کنه که انسان از خاک و بیکباره خلق شده رو نقض کنیم که در هر دو حالت دچار نقصان شده ایم لذا در بین این دو مطلب حلقه مفقوده ای است که باید دنبال آن گشت یعنی ارتباط بین تکامل تدریجی و آیات قرآنی در خصوص خلقت انسان .
مگر نمی شود در زمانی که انسان یا همان نسناس وجود داشته و از تکامل تدریجی به موجودی دوپا با خصوصیات هوشمندی و از نسلی مشابه میمون بوده آدمی به یک باره از خاک خلق شود که کلیه خصوصیات آن را دارا بوده و مازاد بر آن دارای قدرت تکلم هم باشد ؟
که امکان تزویج دو نوع با هم نوزادی حاصل نکند .
و آن انسان اولیه منقرض شده باشد؟ خیلی از حیوات هم دارای مشابت های فراوان DNA و کروموزوم هستند که قابلیت تولید مثل مشترک ندارند . پس هم آن درست است و هم این
با تشکر
سلام. دیدن لینک های زیر رو به تمام جستجوگران حقیقت توصیه می کنم:
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! ۱/ مقدمه ای بر داروینیسم
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! ۲ / مستند (اخراج شده : Expelled)؛ چاله یا چاه؟!
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! ۳ / باور، فرضیه، نظریه، واقعیت یا قانون؟
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! ۴ / دستاویزی به نام فسیل ها (سنگواره ها)!!!
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! – ۵ (مقدمه)
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! – ۵ (بخش ۱)
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! – ۵ (بخش ۲)
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! – ۵ (بخش ۳)
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! – ۵ (بخش ۴)
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! – ۵ (بخش ۵)
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! – ۵ (بخش ۶)
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! – ۵ (بخش ۷)
من خیلی در این مورد مطالعه کردم و دلم میخواد حقیقت این مطلب برام روشن بشه
به نظر من دو جور خلقت داشتیم.یکی خلقت همراه با تکامل و یکی خلقت یکباره
آدم در حدود هفت هزار سال پیش خلق شده در حالی که تکامل چند میلیون سال طول کشیده
آدم متمدن بوده.زبان مشخصی داشته.کشاورزی و اهلی کردن دام بلد بوده اما در طی روند تکامل انسان به تدریج به همه اینها دست پیدا کرده
اگه به تمدن های بشری هم نگاهی بندازیم میبینیم اکثرا از هفت هزار سال پیش به این طرف بودن.یعنی قبل از خلقت آدم انسان متمدن وجود نداشته
بعد از هبوط آدم به زمین به علت اینکه نسبت به بقیه انسان ها در اقلیت بودن به تدریج تمدنشون فراموش شده و انسان مجبور شده هزاران سال رو دوباره برای به دست آوردنش طی کنه
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
“وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ مِنکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُواْ قِرَدَهً خَاسِئِینَ ۶۵ البقره””هم پیشتر دانستید کسانی که برگشتند ازتان در شنبه باز گفتیم تا آنها را باشید بوزینه هایی طرد شده ها۶۵ ماده گاو” بهره دنیا کم است هم واپسین بهتر است برای کسی که بیم داشت ناچار می اندیشید که خداوند اینکاره نباشد! مگر پدرتان ساخته تان یا مادرتان یا خودتان انها تنها گرسنگی شان کم شد
من مهندس هستم و حرف دکتر مهندس را باور دارم نه …
مساله علم است تمام ادیان می ایند و میرند فقط طول عمر ادیان خیلی بیشتراز حکومت هاست
تاریخ اثباتان است
شما که مهندس هستی بگو ببینم علم امروزی به کجای داد بشر رسیده؟؟؟؟؟؟ این همه جنگ و بدبختی رو تو دنیا همین علم ناقص بدون معنویت بوجود آورده. اگه دنیا به هم ریخته دلیلش اینه هیشکی مقید به دین و اخلاق با هم نیست و از علم برای چپاول ملت ها و ضعفا استفاده می شه. دنیای امروز اتفاقا بیش از دکتر مهندس های فخرفروش به درد نخود به معنویت و ادمیت بر اساس دین الهی و آسمانی نیاز داره و به عمل به حکم الهی نیاز داره. در ثانی مگه ما خودمونو آفریدیم که مهم باشه ما از نسل میمون هستیم یا نه!!!!!!!!!! مهم اینه الان میمون فهم و درک ما رو نداره ولی ما داریم و چون عقل و درک بیشتر و کامل تری داریم موظف هستیم به خدا بگیم چشم. علم زیادی داره ادعا می کنه. من از نزدیک فردی را می شناسم که سالها پیش می شناختم و شفا گرفته و شما کوردل ها نمی تونین این چیزها رو بفهمین. دین هست که به من آرامش میده نه فخرفروشی به اصطلاح عالمان.
ببخشید که خیلی از جنایات در طول تاریخ به خاطر دین بوده از جمله قتل تجاوز غارت و….
آرام جان جنگ بین هخامنشیان و یونانیان سر دین نبوده ، جنگ جهانی اول که چندین میلیون نفر میمیرند سر دین نبوده و جنگ جهانی دوم کاملا بر سر تکامل و برتری نسلی که به اصطلاح خودشون تکامل یافته تر و بهتر بودند بیشتر از ۶۰ میلیون نفر کشته داده و… بزرگترین و مخرب ترین جنگ های دنیا در طول تاریخ هیچ ارتباطی با دین نداشته
با سلام ، نظریه داروین که برخی از دوستان میگن اشتباه است بلکه این یک تئوری هست و از نوع محکم باید بگم که تئوری یعنی ثابت شده و تئوری محکم یعنی دیگه کسی نمیتونه ردش کنه , دوستانی که قصد رد این مسئله رو دارند لطفا وارد این مورد نشن که شکست میخورن چون از لحاظ علمی و دانشگاهی ثابت شده که تکامل در تمام گونه های موجود در این دنیا رخ داده و می دهد پس در این بحثی نیست. حال نوبت دینداران و فلاسفه ی دینی مثل مسیحیت هست که ثابت کنند چرا در کتابشان امده که انسان به ۶۵۰۰ سال بیشتر بر نمیگرده اما حال با علم ژنتیک ثابت شده اولین انسان مربوط به ۳ میلیون سال پیش هست . این حقیقت اصلی و واقعی است.
اثبات شده که شده. فهمش خیلی راحته. اولا هیچ موجودی خودش خودشو نیافریده و یک منشا سازنده داره. دوم اینکه انسان ها از سنی مکلف به نماز و اجرای احکام دینی می شن( در هر مسلک و فرهنگی) این یعنی همین که عقل و درکت از میمون و … بیشتره باید به همون میزان هم هم حقوق و هم تکلیف داشته باشید. اصلا مهم نیست که نظریه داروین ثابت شده یا نشده . حق و باطل و نیاز انسان به پرستش خدا و عمل به دین بسیار واضحه. من برای باور دین امامان و قرآن (با اینکه سالها اهل مطالعه انواع کتب فارسی انگلیسی بودم) هیچ نیازی به ادله خاصی نمی بینم با کمی دقت در احوال عالم و گذشتگان. حقیقت مرگ و پیری و غیره می تونیم بفهمیم ما به دین نیاز داریم حتی اگه یه خیال باشه. انسان خودش مظهر تلاش برای رسیدن به نقظه اوج کمال است و برا همین تکامل و کمال آفریده شده و درک آن اصلا سخت نیست. گیرم که از نسل میمون باشیم مگه میمون خودش خودشو آفریده مگه قوانین عالم بر ما حمرانی نمی کنند که هی می خواهیم از زیرشون در بریم ولی نمی تونیم. در ثانی فرضیه کمال و جاودانگی دقیقا با آفرینش انسان مطابقت داره حالا می خواهیم ما از نسل میمون باشیم یا آدم. مهم اینه از وقتی بشر به عقل و فهمی متفاوت با موجودات دیگه رسید خدا بهش پیامبر و کتاب و امام فرستاد تا تکلیفشو بدونه. هر کدوم از ما ها اراده کنیم می تونیم از اولیا الهی باشیم ولی این ضعف خودمونه چون همیشه در مقابل دین و اولیای الهی می ایستیم
و اذ قال ربک للملائه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء ؟ و یاد بیار زمانی را که خداوند برای ملائکه و فرشتگان گفت میخواهم در زمین جانشینی را قرار بدم ( آدم ) ، فرشتگان گفتن آیا کسی را میخواهی جانشنین خودت در روی زمین قرار بدی که فساد میکند و خونها میریزد ؟ نتیجه میگیریم که قبل از خلقت حضرت آدم انسان هایی بودند که کارشون فساد و قتل و کشتار بوده و کاملا متفاوت از انسان امروزی ، من فکر میکنم خلقت حضرت آدم نسل جدیدی از خلقت انسانهاست که یک انسان کاملا تکامل یافته ، سوال من از همه کسانی که میگویند انسان امروزی نسلش برمیگرده به میمون و انسانها قبلا میمون بودن ، اینه که چرا این تکامل قطع گردید و دیگه هیچ میمونی انسان نمیشود ؟ و چرا انسان بیشتر از این تکامل پیدا نمیکند و هیچ تغییری درش پیدا نمیشود ؟
من هشت سال پیش توی شبکه دو صدا و سیما یک مستند کوتاه در مورد یک زوج اردبیلی دیدم که دو تا بچه هاشون میمون بدنیا اومده بودن دقیقا قیافشون هم شبیه فیلم سیاره میمون ها بود ولی الان هرچی تو اینترنت می گردم چیزی در موردشون پیدا نمی کنم
خیلی خیلی متنش زشت بود ببخشیدا فقط از عکس میمونش خوشم اومد
این که اقایان غربی به این نتیجه رسیدن که انسان از نسل میمونه دلیل نمی شه که ما اونو تو مدارسمون به دانش اموزها تدریسم کنیم.ما مسلمانیم و از نظر فکری مستقل.تا حالاش هم هیچ عالم مسلمان و غربزنزده ای چنین چیزی نگفته.و ما هم در شان خودمون نمی یونیم که پدر بزرگمون میمون باشه
شما عکس خانوم های زمان قاجار رو ببینید، سو گلی های دربار قاجار تصویرشون هست ، قیافشون رو با خانومای الان مقایسه کنین ، به راحتی میتونین تکامل رو ببینین.
سلام
من میگم آقا حالا قران گفته از گل افریدیم برای عرب جاهل اون زمان گفته جور دیگه نمیشده توضیحش بده قدرت درک نداشتن ولا منظورش ساختار مولوکولی بوده نه واقعا از گل درست کردن باشه !نسبت به دید زمان خودشون بوده …
از اول انسان ها شبیه میمونند همین
دوستان خاله من یک دم کوچک داشت و وچون دیگه از پا افتاده شده بود و بیشتر اوقات نشسته بود زخم شده بود و من اونو براش پانسمان میکردم و چهار سال قبل با جراحی برداشته شد و من یقیین دارم که انسان از نسل میمون هست
بررسی علمی نظریه تکامل
حقیقت آن است که نظریه تکامل و منشاء گونهها هنوز در حد فرضیه و نظریه هست و هیچ دلیل قطعی و یقینی برای اثبات آن وجود ندارد. لذا سؤالات و موارد مبهم بسیاری در این فرضیه به وجود میآید که هرکدام برای خود جایگاه ویژهای داشته و قابل تأمل است و حتی بعضی از دلایل علمی را در رد این نظریه آورده اند که به بعضی از این دلایل اشاره می نمائیم:
الف ) شامپانزه ها تکامل یافته تر از انسان!!!
ژنتیکدان تکاملی، جیانزی زانگ و همکارانش در دانشگاه میشیگان درایالات متحدهی آمریکا، DNA انسان و شامپانزه و میمون رزوس را برای ۱۳۸۸۸ ژن با هممقایسه کردند.
برای هر حرفDNA که در آن ژنهای شامپانزه یا انسان با شکلنیایی مشترکمان تفاوت داشت(که از ژن متناظر در میمونهای مککاک استنباط شده بود)پژوهشگران در پی آن بودند که آیا آن تغییر به تولید پروتیین تغییر یافتهایمیانجامد. در ژنهایی که با انتخاب طبیعی انتقال یافتهاند، نسبت جهشهایی که بهپروتیینهای تغییر یافته میانجامند، به طور نامعمول بالاست.
گروه زانگ دریافتند از نزدیک ۶ میلیون سال پیش که(گفته می شود) شامپانزه وانسان از نیای مشترکشان جدا شده اند، ۲۳۳ ژن شامپانزه و فقط ۱۴۵ ژن انسان با انتخابطبیعی تغییر کردهاند.
این یافته با آن چه بسیاری از زیستشناسان تکاملی میپنداشتند،متناقض است. زانگ میگوید: ما تمایل نداریم تفاوتهای بین خودمان و نیای مشترکمان راسادهتر از تفاوتهای بین شامپانزهها و آن نیای مشترک ببینیم.”
گزارش کامل این پژوهش در مجلهیDOI: 10.1073/pnas.0701705104) PNAS) چاپ شده است.
(Holmes Bob, Chimps ‘more evolved’ than humans, New Scientist, 16 April 2007)
همانطور که خواندید دانشمندان از نظر علمی در یافتند که شامپانزهها گونههای تکامل یافتهتری نسبت به انسان هستند در صورتی که نظریه تکامل انسان را مو جودی تکامل یافتهتر بیان می کند.
ب) تکامل نظریه ای اثبات نشده است
در سمیناری کهدر دانشگاه شیکاگو در زمینه مورفولوژی تکاملی برگزار شد، دانشمند برجسته، دکترپاترسون، سؤال سادهای مطرح کرد: آیا در اینجا کسی هست که بتواند در مورد تکامل،نکتهای قطعی و ثابتشده را عنوان کند؟ سکوتی طولانی بر فضای تالار حکمفرما شد. سرانجام شخصی از گوشهای گفت: من یک چیز را با قطع و یقین میدانم: اینکه تکامل را نباید در مدارس تدریس کرد؟
با اینکه بسیاری از مردم عادی بر اینباورند که تکامل پدیدهای علمی و اثباتشده میباشد، واقعیت این است که بعد از گذشتبیش از ۱۵۰سال، تکامل فرضیهای است اثباتنشده و بدون سندیت است. در واقع باید گفت که قرائنو شواهد بسیاری تکامل را رد میکنند.
ج) فسیلها تکامل را اثبات نمیکنند
?فسیلها گواهبر تکامل میباشند!؟ این ادعایی بوده که دانشمندان با صدایی بلند عنوان میکردند. اما مشکلی که در مورد فسیلها وجود دارد، این است که میان حیواناتی که فسیلها گواهبر وجود آنها هستند، و حیوانات همنوعشان در عصر ما، هیچ فسیلِ میانی وجود ندارد،گویی حیوانات اولیه ناگهان بهصورت حیوانات امروزی تحول و تکامل یافتهاند. دارویننیز خود متوجه این نقصان در فرضیه خود بود، اما بر این باور بود که یک روز فسیلهایمیانی یافت خواهند شد. هنوز بعد از گذشت ۱۵۰ سال، فسیلی دال بر وجود حیوانات میانی و در حال تکامل یافت نشده است. .
دانشمندان معتقد به تکامل برای رفع ایننقیصه، این نظر را مطرح کردند که تحول با چنان سرعتی رخ داد که فسیلی از آنها باقینمانده است. طبعاً دلیل و مدرکی علمی در این زمینه وجود ندارد.
د) هومولوژی” تکامل را اثبات نمیکند
هومولوژی نظریهای است که معتقداست ارگانیزمهای زندهای که از ساختاری همسان برخوردارند، از یک اصل واحد ناشیشدهاند و به این ترتیب این نظریه، تکامل را اثبات میکند.
مشکل دراینجاست که نمونههای فراوانی با این نظریه تناقض دارند. بهعنوان مثال، بافتکلیوی جانداران را در نظر بگیرید. کلیههای ماهی دارای شکل جنینی کاملاً متفاوتی باخزندگان و پستانداران میباشند. ممکن نیست که آنها از یک ساختار ناشی شده باشند. .
یا به دستگاه گوارش توجه کنیم. اگر همه جانداران از یک اصل ناشی شدهاند،تکامل و تحول این دستگاه در جانداران مختلف نیز میبایست یکسان باشد. اما عکس اینصادق است. کوسه، قورباغه، خزندگان، و پرندگان، دارای دستگاه گوارشیای هستندکه بهگونهای متفاوت تحول یافتهاند. نمونههای بسیار دیگری میتوان برای این امرآورد.
و) زائدهها تکامل را اثبات نمیکنند
تکاملگرایانبر این نظر پا میفشردند که بدن جانداران دارای اندامهایی است که امروز دیگرکاربردی ندارند. اندامهایی مثل آپاندیس و لایههای نیمهکروی در چشم زائده نامیدشدهاند زیرا در زمان داروین تصور میشد که اینها بلامصرف میباشند. طبق ایننظریه، این اندامها در دورههای اولیه هستی کاربردی داشتهاند، اما بهتدریج کهانسان خود را با محیط سازگار ساخت، کاربرد خود را از دست دادند. بهعقیده این دسته از دانشمندان، آنها اکنون شاهدی هستند بر آنچه قبلاً بودیم.
باز در اینمورد هم شواهد، علیه این نظریه هستند. تمام آنچه که زائده نامیده شده، امروز نیزکاربردی مفید دارند. آپاندیس در واقع غدهای است لنفاوی، و لایه نیمهکروی نیزهمچون یک قاشقک، اشیاء خارجی را از داخل چشم جمعآوری میکند. بسیاری از ماشنیدهایم که انسان قبلاً دُم داشته است. این حرف خندهدار است. ستون فقرات انساندارای ۳۳ مهره است. هیچ شاهدی بر این مدعا وجود ندارد که او قبلاً ۳۴ مهره داشتهاست. فردی بهاسم هِکل بود که نظریه دم انسان را پیش نهاد؛ او بعدها توسط دانشگاهخودش محکوم به تقلب شد.زیستشناسی مولکولی بیش از سایر عوامل، تکامل رارد میکند!
ز) چیزی بهنام شکل ساده حیات وجود ندارد
درروزگار داروین این عقیده رواج داشت که حیات از اَشکال سادهتر بهسوی اشکالپیچیدهتر حرکت میکند. علم امروزه ثابت کرده است که چیزی بهنام ? شکل ساده حیات? وجود ندارد. حتی سادهترین سلول باکتری بهگونهای باورنکردنی پیچیده است. آنچهکه سلولهای ساده نامیده میشود، شاملDNA وRNA و پروتئین میباشد که به یکدیگروابسته و مرتبط هستند. در واقع، تمام سیستمهای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی بهیکدیگر وابسته میباشند. لذا این تصور تکاملگرایان که اندامها بهگونهای مستقلتحول مییابند، پذیرفتنی نیست.مثلا؛ کک آبی از لحاظ پیچیدگی ژنتیکی روی دست انسان زده است! دانشمندان به تازگی دریافته اند که این موجود یک میلی متری بیشتر از هر موجود شناخته شده دیگری ژن دارد. در حالت کلی حدود ۳۱ هزار ژن در دی ان ای این کک وجود دارد . این در حالی است که انسان ها فقط از حدود ۲۳ هزار ژن برخوردارند. دافنیا ژولکس، یکی از انواع متداول کک آبی ، اولین سخت پوست است که از یک طرح نشانگر توالی شیمیایی که کد ژنتیکی یا ژنوم را می سازد ، برخوردار است. در نگاه اول ، دافنیا با بدن شفاف ، اندام دارای مفصل کاذب ، چشم مرکب و سیستم ساده عصبی و گردش خون، بسیار معمولی به نظر می رسد اما ژنوم این جاندار نه تنها بسیار بزرگ بوده بلکه سرشار از شگفتی است.(روزنامه جوان – یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۹ شماره ۳۳۴۰ سال دوازدهم)
ص) آیا اَشکال میانی وجود دارد
نه فقط فسیلهای میانییافت نشده، بلکه زیستشناسی مولکولی نیز با قطعیت ثابت کرده که در سطح بیوشیمی نیز شکل میانی وجود ندارد. بهاین ترتیب، مثلاً پروتئینها هیچگاه از یک مرحلهتا مرحله دیگر تحول نمییابند، بلکه همیشه از نوع تا نوع دیگر تحول پیدا میکنند. پروتئینها از اسید آمینه درست شدهاند. اگر آنها مانند مهرههای رنگی در یکگردنبند تصور کنیم، طبق نظر تکاملگرایان، پروتئین وقتی به انواع پیشرفتهتر تبدیلشود، باید مهرهای به این “گردنبند” پروتئین اضافه شود. بنابراین، باید طبعاًانتظار داشت که در جانداران پیشرفتهتر، مهرههای بیشتری بر گردنبند پروتئینی وجودداشته باشد. اما در عمل اینطور نیست. مثلاً بیایید انسان را با دو نوع ماهی مقایسهکنیم (با توجه به اینکه ماهی در طرح تکاملی، پیش از انسان بهوجود آمده است): ماهی بدون آرواره (که در سیر تکامل بسیار قدیمیتر است) و ماهی آروارهدار کهجدیدتر است. با کمال تعجب میبینیم که پروتئین موجود در هموگلوبین انسان بهپروتئین ماهی بدون آرواره بیشتر شبیه است تا به ماهی آروارهدار، در حالیکه طبق نظرتکاملگرایان میبایست عکس این باشد.
س) عدم قطعیت در اثبات شواهد
همه شواهدی که مخالفینتکامل در دست دارند، تکامل را رد میکند. اما هیچیک از شواهدی که طرفداران تکاملمیکوشند ارائه دهند، قطعیت ندارد زیرا هیچگاه نمیتوان آنها را در سیر طولانیتکامل اثبات کرد. مثلاً نمیتوان یک باکتری و یک ماهی را گرفت و گفت که آنها بهمراحل مختلف تکامل تعلق دارند، زیرا طبق نظر تکاملگرایان، حیات از ۳۰۰ میلیون سالپیش آغاز شده، و در این مدت هم باکتری تحول یافته و هم ماهی. هیچکس نمیتواندبگوید که باکتری ساده قبلاً چطور بوده، چون باکتری هم مانند ماهی تحول یافته است. این فرض که باکتری موجود سادهتری است، بیاساس است.
ط) نظم هرگز از بینظمی ناشی نشده
طبق نظرتکاملگرایان، نظم از بینظمی اولیه بهوجود آمده است. این ادعا کاملاً برخلافقانون دوم ترمودینامیک است که میگوید هر سیستمی بهسوی بینظمی و اضمحلال فزایندهپیش میرود. این اصطلاحات بسیار علمی میباشند، اما ما خودمان در زندگی روزمره شاهدآن هستیم. هیچ استثنای شناختهشدهای در مورد این قانون وجود ندارد. اماتکاملگرایان میکوشند تمام نظریه خود را بر یک استثناء استوار سازند.
ق) تصادفی استهزاءآمیز
فرضیه تکامل،پیدایی حیات را یک تصادف میداند. از نظر آماری پیدایی حیات در اثر تصادف امری محالاست. مثلاً در مورد پروتئینی که در هموگلوبین وجود دارد، این احتمال که اسیدهایآمینه بهطرزی درست ترکیب شوند، ۱ در ۱۰ به توان ۱۶۷ میباشد، چیزی که از نظر ریاضیغیرممکن است. تازه این فقط در مورد پروتئین موجود در هموگلوبین است. کاهناعظمِ تکامل، ریچارد داوکینز، خودش پذیرفته که ?هر سلول شامل اطلاعات کدبندیشدهدیجیتالی است که اطلاعات موجود در آن، بیشتر از مجموعه سی جلدی دائرهالمعارفبریتانیکا است.? او این را میپذیرد، با اینحال معتقد است که باید انتظار داشت کهافراد هوشمند باور کنند که کتاب پرحجمی چون دائرهالمعارف بریتانیکا در اثر یکتصادف بهوجود آمده باشد!
(:www.kalameh.com , www. hupaa.com)
ف) آزمایشات انجام گرفته
درخصوص تکامل انسان آزمایشهای جدیدی که صورت گرفته و شواهد علمی که پیدا گردیده است که نه تنها تکامل را در انسان تأیید نمیکنند، بلکه حتی آن را رد مینمایند ماننداینکه: چندی پیش رسانههای دنیا اخباری را منتشر نمودند مبنی بر اینکه دانشمندان علم ژنتیک سوئیس، به مقایسه DNAمیمونها با انسان پرداختند که نتایج جالبی در پی داشت. این دانشمندان اعلام نمودند که شباهت قابل ملاحظه ای بین DNAانسان و میمون وجود ندارد و اگر میمون و انسان از یک جد مشترک میبودند باید شباهت بیشتری بین DNA آنها وجود میداشت.(خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران)
.تحقیقاتصورتگرفتهتوسطدانشمندانلیستبلندبالاییازاختلافاتمیانDNA انسانباشمپانزههاوسرنخهاییازهرآنچهکهدراینزمینهحیاتیوبسیارمهماسترافراهمکردهاست.
غ) عدم ارتباط انسانهای نئوناندرتال با انسانهای امروزی
موضوع دیگر این است که باستانشناسان، اسکلتهای نوعی انسان را پیدا نمودهاند که حدود سی هزار سال پیش زندگی میکردند که نام آن را «نئوناندرتال» گذاشتهاند و دانشمندان تکاملی آنها را نیاکان انسان امروزی معرفی می نمودند. با پیشرفت های بیشتر علمی آنچه که دانشمندان را متعجب کرده این است که بین انسان امروزی و انسان نئوناندرتال، شباهت فامیلی از نظر ژنتیکی وجود ندارد و اینکه این انسان به طور مرموزی نابود شده است و اثری ازآنها باقی نمانده است. و تمام احتمالاتی که بعنوان نظریه بیان شده بود را تحت شعاع قرار داد. مثلاً اینکه آنها از نیاکان نسل امروزی هستند یا اینکه با نسل امروزی وصلت کرده و ممزوج شدهاند. از طرفی هم این موضوع مطابق با نظر اسلام است که قدمت انسان امروزی را حدوداً هفت هزار سال بیان میکند و اینکه قبل از انسان امروزی نیز انسانهای دیگری وجود داشتهاند که با خلقتی جدا از انسان امروزی و همانند آدم و حوا خلق شدهاند.
ج) سردر گمی دانشمندان معتقد به نظریه تکامل
دانشمندان معتقد به نظریه تکامل، ادعا می کنند : بیش از ۹۸ درصد DNAو ۹۹ درصد ژنهای انسانها و شامپانزهها یکسان است. با این همه، این سوال پیش می آید که چرا ما و آنها از نظر ظاهر و رفتار و غیره تفاوت زیادی با هم داریم.
خ) زیستشناسی دارای قانون نیست
هر چند داروین در کتاب منشأ انواع بیش از۱۰۶بار از قوانینی صحبت میکند که فرایندهای زیستشناختی خاصی را هدایت میکننداما از سال ۱۹۶۳ که اسمارت این ادعا را مطرح کرد که «زیستشناسی فاقد قانون است»،بحثهای زیادی درباره وجود یا عدم وجود قوانین در زیستشناسی درگرفت. از دیدگاهاسمارت یک قانون طبیعت بایستی به لحاظ زمانی و مکانی فاقد محدودیت باشد و به هویاتخاص ارجاع نداشته باشد. ازدیدگاه اسمارت هیچ تعمیمی در زیستشناسی واجد این شرایط نیست(تامسون۲۰۰۰ ص۱۸ـ۱۷)مطابق این دیدگاه قوانین مندل، قانون هاردی واینبرگ، قانون انتخاب طبیعی و غیرهقوانینی واقعی نیستند. نظریه تکامل داروین چارچوبى است که تنوع حیات بر روى زمین در آن درک مى شود. اما درکتاب «اصل انواع» داروین هیچ معادله اى نیست که بتوان با استفاده از آن گفت فلانگونه صد سال یا هزار سال دیگر به چه شکلى در خواهد آمد. زیست شناسى هنوز به آنجانرسیده است که بتواند با این دقت پیش بینى کند.( نشریه شرق . به نقل از سی پی اچ تئوری)
تکامل انسان از منظر اسلام
الف) تکامل در قرآن:آنچه به نظر میرسد این است که تکامل تدریجی انسان از منظر قرآن صحیح نیست. در آیه ۳۰ سوره بقره قرآن کریم میفرماید: «و اذ قال ربک للملائکته انی جاعل فی الارض خلیفته قالوا تجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدمآء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون»
ترجمه: هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد، فرشتگان گفتند: آیا کسی را در زمین قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟ ما تسبیح و حمد تو را به جا میآوریم. پروردگار فرمود: من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.
در این آیه فرشتگان بعد از اطلاع از خلقت آدم از خداوند سؤال میکنند که آیا موجودی را میآفرینی که فساد و خونریزی کند؟ گویا فرشتگان قبل از خلقت آدم موجوداتی را مشاهده کرده بودند که همانند آدم بوده و به فساد و خونریزی اقدام کرده بودند که در اکثر تفاسیر یکی از احتمالاتی که نسبت به نوع آن موجودات بیان میکنند این است که آنها هم انسان بودهاند.( تفسیر نمونه- مکارم شیرازی و دیگران- ج اول- ص ۱۷۲- چاپ سی و هشتم و تفسیر تسنیم- عبدالله جواد آملی- ج سوم- ص ۶۴)از این آیه این گونه فهمیده میشود که خداوند در حالی حضرت آدم (ع) که جد انسان امروزی است را آفرید که قبل از او نیز انسانهای دیگری را خلق کرده بود و آنها نابود شدند و انسان امروزی جایگزین آنها گردیده است. البته با آفرینشی جدای از آنها. چون گویا فرشتگان نسبت به حضرت آدم شناخت قبلی نداشتند.
به عبارت دیگر این آیه تکامل تدریجی و این که انسان از موجودی دیگر انشقاق یافته باشد را تأیید نمیکند. در حدیثی از امام علی (ع) سوال میگردد که قبل از آدم (ع) چه بوده، حضرت (ع) می فرمایند : آدم و اگر بارها هم بپرسید، میگوییم: آدم( یعنی انسان های دیگری همانند آدم قبل از او وجود داشته اند) . که ظاهراً این حدیث تکامل تدریجی را رد مینماید.
اما آنچه مهم تر به نظر می رسد این است که محل نزاع در پیدایش نوع انسان بوده است و نه در سایر موجودات. زیرا اصولاً دین اسلام از نحوه پیدایش موجودات دیگر بطور صریح و واضح سخنی به میان نیاوردهاند. هرچند که وجود موجودات دیگر را بدون بیان پیدایش دفعی یا تدریجی (تکاملی)آنها، از جانب خداوند معرفی مینمایند. و حتی گویا قرآن نیز در خصوص سایر موجودات غیر انسان موافق نظریه به وجود آمدن تدریجی و تکاملی است. مثلاً قرآن کریم در آیه ۳۰ سوره نبأ میفرماید: «وجعلنا من المآء کل شیء حی»، یعنی: و از آب هرچیزی را زنده گردانیدیم. و یا آیه ۴۵ سوره نور: «والله خلق کل دابه من ماء»، یعنی: و خداست که هر جنبندهای را از آب آفرید.
از آیاتی مانند آیات فوق که اشاره به بوجود آمدن حیات از آب دارد میتوان حیات تکاملی را برداشت نمود که طبق نظریه تکاملی منشاء پیدایش حیات از موجودات تک سلولی اولیهای بوده که در آب دریاها بوجود آمده بودند. و این نظر نیز با سنت خداوند که همان نظم و قانونمداری در هستی و آفرینش است، مطابقت بیشتری دارد.
همچنین قرآن هنگامی که داستان طوفان حضرت نوح را بیان می کند، در سوره هود آیه ۴۰ می فرمایید: …….. درآن هنگام به نوح خطاب کردیم تو با خود (در کشتی )از هرنوع حیوان دو فرد (نر و ماده بر کشتی سوار کن) ………….
که دراینجا این سوال پیش می آید که اگر خداوند حیوانات را دفعی آفریده بود ، باز هم میتوانست آنها را بعد از طوفان نوح بیافریند. ولی خداوند به حضرت نوح(ع) فرمان می دهد که برای بقای نسل حیوانات از هر کدام جفتی را در کشتی سوار نماید.که شاید بتوان گفت : این داستان موید وجود قانون تکامل در میان حیوانات غیر انسان است.
همچنین قرآن مطلب بسیار جالب دیگری را بیان می کند که بسیار قابل تامل است و آن اینکه قرآن در چند آیه از قومی صحبت می کند که بر اثر گناهان تبدیل به میمون و بوزینه گردیده اند.(مسخ شدند) به عبارت دیگر قرآن منشاء نوعی از میمون را انسان معرفی می کند و میگوید که انسان اجداد این نوع میمون ها است نه این که این میمون ها اجداد انسان باشد . یعنی ممکن است شباهت میان میمون های انسان نما و انسان همین مسخ شدن عده ای از انسانها باشد که قرآن به آن اشاره می نماید. آیاتی که در آن قرآن به این موضوع اشاره نموده عبارتند از : آیه ۶۵ سوره بقره میفرماید : محققاً دانسته اید آن گروه را که در روز شنبه عصیان و تعدی کردند گفتیم بوزینه شوید .
وآیه ۶۰ سوره مائده میفرماید : ……….کدام قوم را نزد خدای بدترین پاداش است کسانی که خدا بر آنها لعن و غضب کرد و آنان را به بوزینه و خوک مسخ نمود………..
وهمچنین آیه ۱۶۶سوره اعراف میفرماید : آنگاه که سر کشی و تکبر کرده و آنچه ممنوع بود مرتکب شدند گفتیم به شکل بوزینه شوید که بس دور و بازمانده از رحمت خدا باشید .
البته به این احتمال ایرادی وارد است و آن اینکه بعضی از علما اعتقاد دارند که افرادی که مسخ می شوند مدت زیادی زنده نخواهند بود و ممکن است این قوم بعد از مسخ شدن از بین رفته باشند.
از طرفی هم بعض دیگر از علما اعتقاد دارند که این مسخ شدن باطنی بوده و جسم مثالی و باطن آنها تبدیل به بوزینه شده است نه جسم مادی آنان!
همچنین اینکه مثلا اسلام فقط تغذیه از بعضی ماهی ها را حلال می داند و آن هم ماهیان پولک دار است نه همه ماهیان. که می توان هم خانواده بودن ماهیان پولک دار و اینکه انها از یک گونه منشا گرفته اند را برداشت نمود. و یا اینکه تنها پرنده گانی حلال هستند که دارای چینه دان و سنگدان و زائده در پای خود بوده و چنگال نداشته باشند. این مورد هم می تواند دلالت بر هم خانواده بودن این نوع از پرندگان و انشقاق آنها را از نیای مشترک بیان نماید.
البته دلایلی را هم از احکام اسلام می توان یافت که در مقابل احتمالات فوق بوده و نظریه تکامل را اثبات نمی کند مانند: اینکه اسلام، سگ را نجس العین می داند و هم خانواده های آنها مثل گرگ و روباه و غیره را نجس نمی داند. البته اگر قائل به هم خانواده بودن آنها طبق نظریه تکامل باشیم.لذا شاید بتوان گفت که این مورد در مقابل نظریه تکامل است نه موید آن.
همچنین از علامه طباطبایی(ره) سوال شد: آیا در قرآن کریم آیه ای در این رابطه داریم که پیش از این عالم انسانی ، عالم انسانی دیگر بوده است؟
علامه پاسخ دادند؛ خیر، قرآن مجید متعرض این معنی نشده که پیش از این انسان، عالم انسانی دیگری بوده،چنانکه راجع به جنیان دارد.(حجر:۲۷،ر،ک: المیزان،ج۲،ص۳۹،وج۱۲،ص۱۵۳) ولی در روایتی از حضرت امام باقر(ع)آمده است: انسانهای موجود کنونی نسل هشتم((شاید منظور از نسل هشتم ، نسل هشتم انسان بروی کره زمین است نه در بقیه کرات آسمانی زیرا اسلام به صراحت از وجود حیات بر کرات دیگر پرده برداشته است همانند فرمایش حضرت علی(ع) که فرمودند: ستارهای آسمان شهرهایی هستند همانند شهرهای شما)) از نسل انسان است که به وجود آمده و منقرض شده اند.)(بحار الانوار ،ج۸،ص۳۷۴،روایت۱،ص۳۱۹،روایت۱) و نیز در روایات دیگر وارد شده است: پیش از این آدم ،آدمی دیگر و قبل از او ، آدمی دیگر و هکذا بوده است ، و اگر تا قیامت بشماریم تمام نخواهد شد.) (بحار الانوار ،ج۸،ص۳۷۴،روایت۲،ج۲۵،ص۲۵،روایت۴۰،ج۵۷،ص۳۲۱،روایت۳، و ص۳۳۶،روایت۲۴ و دیگر روایات این باب.)همچنین از ذیل خطبه ذعلب در توحید صدوق(ره) منقول از حضرت امیرالمومنین(ع) استفاده می شود که خداوند متعال دائم الجود و الفیض بوده و همیشه فیاض و جواد است؛ آنجا که می فرماید :***و لم یزل سیدی بالجود موصوفا***و لم یزل سیدی بالحمد معروفا*** یعنی: و پیوسته سرور من به بخشندگی ستوده بوده ،و هماره آقای من به ستایش شناخته شده بوده است.(در محضر علامه طبا طبایی(ره)- نویسنده: محمد حسین رخ شاد – ناشر: انتشارات نهاوندی قم – چاپ اول ، بهار ۱۳۸۰- صفحه ۴۱- سوال ۶۴)
ب) تکامل در روایات: در کتاب توحید از حضرت صادق (ع) در حدیثی نقل میکنند که فرمود: شاید تو فکر میکنی که خداوند جز شما بشری نیافریده است، بلی به خدا قسم که خداوند هزار هزار آدم آفریده که شما در آخرین سلسله قرار دارید.
ابن میثم در شرح نهج البلاغه از حضرت باقر(ع) روایتی نقل کرده که به همین مضمون است، و صدوق در خصال نیز آن را نقل نموده است.
در کتاب خصال از امام محمد باقر(ع) است که فرمود: خداوند عزوجل از آن روز که زمین را آفریده ، هفت عالم را در آن پدید آورده است و انسانهای این عوالم از فرزندان آدم نبودهاند و خلقتشان از ادیم زمین است و خداوند آنها را یکی پس از دیگری با جهان مربوط به خودشان در زمین منزل داد، و سپس آدم ابوالبشر را آفرید و فرزندانش را از او پدید آورد.
در نهج البیان شیبانی است که عمرو بن ابی المقدام از پدرش نقل میکند که گفت از امام محمدباقر (ع) پرسیدم: خداوند حواء را از چه آفرید؟ فرمود: این مردم چه میگویند؟ گفتم: میگویند خداوند او را از دندهای از دندههای آدم آفریده است. امام (ع) فرمود: دروغ میگویند. آیا خداوند عاجز بود از اینکه وی را از چیز دیگری بیافریند؟ گفتم: جانم فدای تو باد. وی را از چه آفرید؟ امام (ع) فرمود: پدرم از پدرانش به من خبر داد و گفت که پیغمبر (ص) فرموده است:خداوند تبارک و تعالی یک قبضه از خاک برداشت و با دو دست راست آنها را مخلوط کرد (هر دو دستش راست است) و از آن آدم را آفرید. قسمتی از خاک زیاد آمد و حوا را از آن آفرید. صدوق از عمرو مثل آن را روایت کرده است.( تفسیر المیزان- علامه محمدحسین طباطبایی- ترجمه محمدرضا صالحی کرمانی و سید محمد خامنه ، چاپ پنجم ۱۳۷۰- ج ۴- ص ۲۴۷ و ۲۴۸.)
آنچه از ظاهر این روایات بدست میآید این است که آنها تکامل تدریجی انسان را تأیید نمیکنند.
ج) تکامل در فلسفه اسلامی:در کتابهای منطق مانند حاشیه ملا عبدالله وقتی میخواستند مثال ذکرکنند درباره اینکه افراد یک نوع نامتناهی باشد، میگفتند مثل نفوس ناطقه به عقیده فلاسفه. به عقیده حکما عدد نفوس ناطقه (نفوس انسانی) متناهی نیست. چرا؟
چون زمان متناهی نیست و در هر زمانی هم انسان بوده است، پس عدد نفوس ناطقه لایتناهی است. این نظریه یک پایه توحیدی داشته است و یک پایه طبیعی. پایه توحیدیاش این بوده است که آن طبقات از فلاسفه انفکاک خلقت از خالق را نمیتوانستند قبول کنند و قبول هم نمیکردند، از نظر علم الهی میگفتند که تا خدا بوده است خلقت هم بوده است. چون ذات الهی ازلی است، فیض و خلقت الهی هم ازلی است. انفکاک خلقت از خالق را به هیچ وجه نمیپذیرفتند و قابل قبول نمیدانستند. یعنی اگر کسی خیال کند که ذات خدا ازلی است ولی این ذات ازلی بلامخلوق بوده، مدتی بوده، یک مرتبه مثلاً در صدهزار سال پیش، یک میلیون سال پیش، صد میلیون سال، میلیاردها سال پیش – بالاخره هرچه بگوئیم، این زمان محدود میشود و او نامحدود است- به فکر خلقت کردن افتاد، این غلط است. (مجموعه آثارشهید مطهری – ج ۴- ص ۲۲۶ و ۲۲۷ )
۶- نحوه تعارض تکامل با دین
داروینیسم نزد فیلسوفان تجربه گرا و علم مشرب به فلسفه ای مبّدل شد که تفسیر ماتریالیستی هستی پیام آن است این هستی شناسی داروینیستی از جهات مختلف با اندیشه و عقاید دینی تعارض دارد از جملۀ این تعارض ها عبارتند از :
الف – تعارض در آفرینش انسان بزعم کتب آسمانی :
داروینیسم منکر آفرینش انسان بزعم کتب آسمانی شد و نیرومندترین ضربه را به نظریۀ متافیزیکی طبیعت وارد آورد طبق این نظریه آیاتی که در سفر پیدایش تورات و همچنین قرآن در مورد خلقت انسان نازل شده اند سخن کذبی تلقی شدند که واقعیّت نداشته اند!!
ب- تعارض در علت العلل اولیه :
پس از کشف و پیدایش « اصل علیّت » طبعاً این فکر سلسله اعصاب مغزی انسان را به حرکت در می آورد که : « نخستین علت عالم » چیست ؟ علت العلل اولیه ای که پدید آورندۀ این همه نقشهای گوناگون ، این صحنه های مختلف ، این موجودات رنگارنگ کیست ؟ یا چیست ؟ الهیون بر این باورند که باید مبدا حقیقی را در ماوراء این دستگاه آنجا که از دستخوش تحولات بیرون است ، و دست قوانین عالم ماده بدامان آن نمی رسد جستجو کرد در صورتیکه مادیون علت العلل اولیه را به مجموعه ای از عوامل طبیعی نسبت می دهند که جزء طبیعت است و ارتباطی با نیروی ماوراءالطبیعه ندارد.
ج- تعارض در برهان نظم :
داروینیسم با تاکید بر نظم داری طبیعت ، آن را برخلاف برهان نظم و مدبّرانه بودن خلقت می داند چرا که از طریق نشان دادن علت فاعلی پدیدارهای زیستی نیازی به فرض علت غایی نمی یابد یعنی تکامل از قوانین طبیعی تبعیت می کند که جنبۀ تصادفی و نامحدود در تحول انواع دارد به عبارتی دگرگونی ها اساساً اتفاقی رخ می دهند و هیچ عاملی مگر فشار محیط به تکامل سمت و سو نمی دهد پس داروینیسم نظم حاکم بر خلقت را از طریق بی نظمی تفسیر می نماید
د- تعارض در نظام ارزشها و اصول اخلاقی :
این نظریه همانگونه که هستی شناسی و انسان شناسی افراد را تحت تاثیر قرارداد ، به منزلۀ الگوئی برای نظریه پردازان اخلاق نیز به کار رفت و موجب ظهور اخلاق داروینیستی گردید به عبارتی چون در طبیعت تنازع بقاء و انتخاب اصلح و انسب ناموس طبیعت است ، پس در جامعه و عالم انسانها نیز باید اینگونه باشد و مطابق این قانون وحشیانه هر نیرومندی باید ذیحق باشد که ضعیف را از میان ببرد نظامی که در آن حذف ضعیف توسط قوی ارزش تلقی شد و هر گونه اقدامی در خلاف جهت مسیر تکاملی بقای اصلح ضد ارزش قلمداد گشت آنوقت مبانی انسانی و اصول اخلاقی چطور میشود؟طبق این اصل جنگ و خونریزی در اجتماعات بشری مثل سایر حیوانات امری حتمی است چرا که نوع انسان نیز مانند سایر انواع جانداران بر اثر تکثیر مثل فراوان دچار کمبود مواد حیاتی می شود و به دنبال آن تنازع برای ادامۀ حیات و زندگی شروع خواهد شد همین تنازع مقدمۀ انتخاب اصلح خواهد بود .
در نتیجه دستگیری از تهیدستان ، خدمت به بیچارگان ، اشاعۀ بهداشت و درمان ، یاری به درماندگان ، طبابت ، و… همه شر محسوب گشتند کلماتی از قبیل مهر و عاطفه ، صمیمیت و برادری و کمک به همنوع و ….مفهوم واقعی خود را از دست دادند پر واضح است که چنین نظام اخلاقی با نظام اخلاقی دینی که سراسر ترغیب به خدمت به محرومان است منافات کامل دارد .
طبقۀ سرمایه دار خود را در پهنۀ رقابت اجتماعی با استناد به همین اصل خود را موفق و پیروز و محق میداند و شایسته تر بودن را با اندوختن مال و قدرت اجتماعی بیشتر معنا می کند . بشریت شاهد دو جنگ جهانی بود که حیوانات از دیدن آن شرم داشتند اخلاقیات فرو ریخت و هم اکنون نیز در معرض تهدید جنگ جهانی سوم می باشیم روشنفکران و اندیشمندان جهان طرحهای بسیاری جهت عدم تکرار این گونه کشتارهای وحشیانه و استقرار صلح در جهان ارائه دادند: ۱- تشکیل سازمان ملل ۲- تشکیل سازمانهای عمومی ۳- افزایش اتحادیه ها ۴- صلیب سرخ جهانی۵- گفتگوی تمدنها ….
ه – تعارض در تفسیر حکیمانه و هدفدارانۀ خلقت :
داروینیسم خلقت موجودات زنده و منجمله انسان را بی هدف و تصادفی می داند و نظم داری عالم را بدون فرض غایت ، هدف و تدبیر و تنها با تکیه بر علل طبیعی فاعلی آن ، تفسیر می کند و نظم را حاصل بی نظمی و محصول تحول و تکامل کور خلقت میداند و در تفسیر موجودات نیازی نیست به اینکه بگوئیم جهان برای رسیدن به هدفی آفریده شده است بلکه کلیۀ موجودات زنده در شبکۀ حیات تنها با قانون طبیعی مکانیکی اداره می شوند و انسان نیز به عنوان یکی از جانداران بی حساب این شبکه شناسانده شد که در اواخر دوران سوم زمین شناسی ، از بین گروه میمونهای انسان نما برخاسته است. در صورتیکه الهیون این خلقت ها را نتیجۀ ارادۀ یک ذات با شعور و آگاه می شمارند در چشم انسان متدیّن که در خلقت آسمانها و زمین تدبّر می کند و در همۀ حالات به یاد خداست ، خداوند جهان را عبث و بیهوده نیافریده است بلکه جهان آفرینش با حکمت و تدبیری الهی در خدمت به انسان به وجود آمده تا او را در حرکت استکمالی به کمال نهائی که مقام قرب الهی است برساند .
و- تعارض در کرامت قدسی انسان :
جایگاه رفیع و مقام والای آدمی در نظام آفرینش از ارکان اندیشۀ دینی است در بینش دینی محور خلقت و غایت آفرینش موجودات انسان است بشر همواره بر این باور بود که ستارگان که زینت بخش آسمانند برای خاطر او می درخشیدند و گلها بخاطر انبساط خاطر انسان می روئیدند و تپه ها برای خوشی انسان بر پا بودند اما نظریۀ داروین بی همتایی مقام بشر و اشرف مخلوقات بودن انسان را نقص کرد طبق نظر داروین تفاوت اساسی بین انسان و حیوان وجود ندارد . هاکسلی ادعا کرد بین انسان و عالیترین میمونها تفاوت کمتری هست تا بین عالیترین و پست ترین میمونها . انسان مانند سایر حیوانات محصول تغییرات اتفاقی و تنازع بقاء و زادۀ بخت و اتفاق کور و بی قانون است.
پوشه ، انسان شناس فرانسوی در سال (۱۸۶۴) به خوانندگان آثار خود اندرز داد که «دیگر خود را بازیگر اصلی صحنۀ طبیعت نپنداریم و بدون هراس از پله های مدارج انسانی پائین آئیم!! » .
۷- واکنشهای دانشمندان جهان اسلام
مدتی طول کشید تا نظریه داروین به جهان اسلام رسید. اما هنگامی که در دهههای اولیه سده بیستم میلادی وارد دنیای اسلام شد، رویارویی با آن اندکی متفاوت با آن چیزی بود که در آغاز تولد این نظریه در غرب رخ داده بود. همانطور که قبلاً اشاره شد، دیدگاه داروین برای غرب به منزله جهاننگری بنیادینی بود که ساختار اندیشه جدید غرب بر آن بنا شده است. از این رو کسانی که این روش اندیشه غربی را پذیرفته بودند یعنی بعضی از متجددین جهان اسلام بطور طبیعی این نظریه را پذیرفتند و آن را مبنا و پایه افکار و آرای خویش قرار دادند. مارکسیستها نظریه داروین را پایه جهانبینی مادی و ملحدانه خویش قرار دادند. (ارانی، ۱۳۱۸).
آن دسته از تجدد گرایانی که به دین پایبند بودند، کوشیدند نوعی سازگاری بین این نظریه و متون مقدس آن ایجاد کنند. از این رو تفسیرهایی از متون مقدس به عمل آمد که نظریه تکامل تدریجی را نتیجه میداد.
از سوی دیگر، عده قابل توجهی از دانشمندان علوم دینی و مفسران قرآن با این نظریه مخالفت کردند و این نظریه را به استناد اینکه با ظاهر آیات قرآن ناسازگار است باطل شمردند. البته دیدگاههای عالمان دینی در این باب یکسان نیست. حتی بعضی از آنها این نظریه را پذیرفتند و تعارضی بین آن و قرآن کریم ندیدهاند و بعضاً معرفتشناسی دینی مبتنی بر آن را عمیقتر یافتهاند.
از نظر علامه طباطبایی (ره) آنچه نظریه داروین درباره منشأ آفرینش انسان گفته است بر خلاف نظر قرآن است که براساس آن اولین فرد بشر و همسرش از هیچ پدر و مادری متولد نشدهاند، بلکه از خاک یا گل بیواسطه و مستقیم آفریده شدهاند. بنابراین آفرینش انسان، آنی و بدون گذشت زمان بوده است. به همین دلیل خداوند در قرآن، خلقت استثنایی حضرت مسیح (ع) را به آفرینش استثنایی حضرت آدم (ع) تشبیه کرده است و گرنه وجهی برای این تشبیه و مقایسه وجود نداشت (طباطبایی، ۱۳۷۶).
علت مخالفت علامه طباطبایی با نظریه داروین تنها ناسازگاری آن با ظاهر آیات قرآن نبوده است، بلکه از نظر وی این نظریه هنوز به سرحد قطعیت نرسیده است بلکه تنها یک فرضیه است که برای توجیه بعضی مسائل طرح شده است و هیچ دلیل قاطعی بر آن وجود ندارد. لذا کاملاً ظنی است و نمیتواند با این حقیقت قرآنی که انسان نوعی متمایز از سایر انواع حیوانی است و تکامل یافته آنها نیست، معارضه کند (طباطبایی، ۱۳۷۶). دلیل علمی دیگری که علامه طباطبایی بر رد دیدگاه تحول داروین مطرح میکند این است که پیوستگی نسلی انسان و میمون قابل تجربه هم نیست؛ یعنی ما تاکنون تجربه نکردهایم که فردی از افراد این نوع به فردی دیگری از افراد نوع دیگر متحول شود. به عبارت روشنتر هرگز کسی مشاهده نکرده است که میمونی انسان شود (طباطبایی، ۱۳۷۶). عدهای در غرب نیز شبیه چنین استدلالی را مطرح کرده بودند.
سیدحسین نصر از اندیشمندان معروف ایرانی مقیم آمریکا از جمله مخالفان سرسخت نظریه داروین است. مهمترین دلیل نصر برای مخالفت با نظریه داروین این است که آن را از ارکان جهاننگری ماتریالیستی نوین غرب میداند. از نظر وی به همین دلیل است که در غرب اجازه طرح پرسشهای جدی در نقد نظریه داروین داده نمیشود و به مخالفتهای اندیشمندان بزرگ نسبت به این نظریه عملاً وقعی نهاده نمیشود. دانشمندان بزرگی، که چه در قرن نوزدهم همزمان با طرح نظریه داروین و چه در قرن بیستم با بحثهایی علمی و نه فلسفی یا کلامی با نظریه وی به مخالفت پرداختند، چون با رد نظریه تکامل در واقع کل ساختاری که دنیای جدید بر آن بنا شده است فرو میریزد (نصر، ترجمه گواهی، ۱۳۷۹).
انتقاد مهم دیگر نصر به نظریه داروین نقشی است که در انهدام معنا و مفهوم تقدس آفرینش ایفا کرده است. از نظر وی، داروین به انهدام آگاهی مستمر از خداوند به عنوان خالق و حافظ حیات انواع جانداران کمک کرده است که در متون مقدس با تعبیر حیّ و محیی آمده است.
نصر معتقد است نظریه تکامل در بیگانه کردن علم با دین و ایجاد جهانی که میتوان در آن سیر کرد و شگفتیهای آفرینش را بدون کمترین احساس اعجاب و حیرت دینی مورد مطالعه قرار داد، تأثیر جدی داشت (نصر، ترجمه اسعدی، ۱۳۸۲).
آیت الله مصباح یزدی با کسانی که سعی میکنند از آیات قرآن، تفسیری موافق با نظریه داروین به دست دهند، مخالفت، و اظهارنظر کلی در اینباره میکند که اگر مفاد آیهای طبق اصول محاوره بر نظریهای فلسفی و علمی و … منطبق بود که چه بهتر وگرنه نباید در تطبیق نظر مورد قبول عصر خود تلاش کنیم، بلکه هرجا مطابقتی بطور روشن از قرآن فهمیده شود باید بپذیریم و نسبت به فراسوی آن سکوت کنیم (مصباح یزدی، ۱۳۶۷).
-رشیدرضا مفسر مصری (۱۹۳۵-۱۸۶۵) از شاگردان برجسته محمد عبده و سیدجمال الدین اسدآبادی صاحب تفسیر المنار، با اینکه معمولاً هنگام تعارض نظریات علمی با آیات قرآن سکوت میورزد، ولی تحت نفوذ نظریه تکامل داروین گفته است: «همه نژادهای بشر از یک فرد به وجود نیامدهاند و … در قرآن هیچ نص صریحی مبنی بر اینکه همه افراد بشر ذریه حضرت آدم (ع) هستند وجود ندارد. در تفسیر آیه اول سوره نساء میگوید درست است که گفته شود همه مردم از یک نفس واحد به وجود آمدهاند و آن انسانیت است چه معتقد باشیم پدرشان حضرت آدم (ع) است یا میمون و غیر آن.» (رشیدرضا، ج۳۲۷:۴ و ۳۲۴).
-عبدالکریم سروش از دو جنبه، نظریه داروین را مورد مناقشه قرار داده است: یکی از جنبه منطقی و دیگری از جنبه پیامدهای برخاسته از آن؛ از نظر ایشان حتی اگر کسی نظریه داروین را بپذیرد، برد محدودی دارد. بنابراین اگر این نظریه به صورت یک اصل علمی فراگیر تلقی شود مورد انتقادی جدی سروش است. از نظر وی نظریه انتخاب طبیعی اگر بتواند مطلق تکامل را توجیه کند از توجیه و تبیین تکامل جهتدار ناتوان است. نکته مهم دیگری که سروش در نقد نظریه داروین مطرح میکند این است که این نظریه، علمی نیست، زیرا ویژگیهای یک نظریه علمی را ندارد. نظریه علمی اولاً باید به صورت قضیه کلی مطرح شود. ثانیاً توان پیشبینی داشته باشد. ثالثاً ابطالپذیر باشد، ولی نظریه داروین هیچکدام از این اوصاف را ندارد، بلکه صرفاً یک گزارش است.
-مهمترین انتقادی که سروش به نظریه داروین دارد، مغالطه اخذ اخلاق از علم است. ریشه این مغالطه از نظر سروش ابهامی است که در واژه اصلح وجود دارد که داروین متوجه این ابهام بوده و اشاره کرده است که منظور او از این واژه اخلاقی نیست ولی خود در دام این مغالطه افتاده است. اصلح در نظریه داروین به معنای ماندنیتر و سازگارتر و قابل انطباقتر با محیط است نه به معنای «بهترین» که موضوع اخلاق است. آنچه از تئوری داروین برمیآید ماندنیتر بودن جانوران پیچیدهتر است اما نمیتوان گفت آنکه پیچیدهتر است بهتر است. بنابراین انتخاب طبیعی یک نوع انتخاب اخلاقی نیست و تکامل داروین به معنای بهتر شدن نیست. بنابراین پیامد خطرناک نظریه داروین تقلید عالم انسانی از عالم طبیعی است. مشی طبیعت را مبنا و معیار عمل انسان قرار دادن نتیجه خطرناکی است که از تئوری داروین گرفته شده است. چنین اخلاقی، اخلاق چنگ و دندان است و بر اساس آن پیروزی و شکست ظاهری در صحنه طبیعت و تاریخ معیار خوبی و بدی تلقی میشود (سروش، ۱۳۵۱).این تعریض و کنایه سروش به مارکسیستهاست که بر اساس نظریه داروین، داوری اخلاقی میکردند.
-سید قطب از دانشمندان برجسته مصری با اینکه تحت تأثیر نظریه داروین از بعضی آیات قرآن تدریجی بودن آفرینش انسان را اثبات میکند (سید قطب، ۱۴۰۶،ج۴) تصریح میکند که نظریات علمی نمیتوانند مطلبی برخلاف قرآن اثبات نمایند و نظریه داروین را فرضیهای غیریقینی وظنی معرفی میکند (سید قطب،۱۴۰۶،ج۳). در عین حال برای رفع تعارض کلی آیات قرآن و دستاوردهای علوم جدید تأکید دارد که قرآن کتاب علم نیست و هدف از نزول آن تدریس نجوم و شیمی و طب و دیگر علوم تجربی نیست (سید قطب، ۱۴۰۶، ج۱ و۳). قرآن جز در موارد نادر، معترض حقایق علمی نشده است و آنجا که آیاتی را مطرح میکند اهدافی کلامی دارد نه علمی (سیدقطب، ۱۴۰۶، ج ۱و۴و۵).
-طنطاوی (۱۳۸۵-۱۲۸۷ه.ق) نیز دیدگاهی که شبیه سیدقطب دارد و از اینکه قرآن در مورد کیفیت آفرینش انسان به اجمال سخن گفته است به این نتیجه میرسد که قرآن از طرح موضوع خلقت انسان هدفی مهمتر از شناساندن پدران اصلی انسان داشته است …. آنچه از ورای این موضوع مدنظر بوده، وحدت کلی جوهر انسانها بوده است (طنطاوی، ۱۴۱۲، ج۳).
-صاحبان تفسیر نمونه چند دیدگاه مختلف درباره نظریه داروین اتخاذ کردهاند:
۱- فرضیه تکامل ظنی و غیرقطعی است (مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۶۴، ج۷ و۱۱). چون فرضیه داروین را هرگز با تجربه نمیتوان اثبات کرد، دست بشر از آزمایش و تجربه مسائلی که در میلیونها سال قبل ریشه دارد، کوتاه است.
۲- هرچند ظاهر آیات برچگونگی آفرینش تدریجی یا آنی انسان صراحت ندارد در مجموع با خلقت مستقل آنی سازگارتر است. زیرا بیان بعضی آیات سوره حجر نشان میدهد که میان خلقت آدم از خاک و پیدایش صورت کنونی، انواع دیگری وجود نداشته است. همچنین مطرح میکند که قرآن در مورد کیفیت خلقت سایر جانداران نظری ندارد (مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۶۴، ج۱۱ و۱۷).
۳- آنچه در دیدگاه صاحبان تفسیر نمونه اهمیت دارد این است که آنها نظریه داروین را مخالف خداشناسی نمیدانند و از لحاظ کلامی در آن مناقشه نمیکنند امری که در غرب رواج فراوان دارد و مارکسیستهای جهان اسلام به تقلید از آنها نظریه داروین را نافی خالق جهان میدانستند.
۴- آیت الله مکارم شیرازی که از مفسران اصلی تفسیر نمونه است در آثار دیگرش نیز درباره نظریه داروین سخن گفته است. او برای رفع تعارض بین قرآن و علوم جدید از جمله نظریه داروین میگوید: قرآن یک کتاب علوم طبیعی نیست و اگر چیزی از اسرار علوم و حقایق جهان آفرینش در آن باشد، حتماً برای یک هدف تربیتی و اخلاقی و تعلیم درس توحید و خداشناسی است نه به منظور عرضه علوم طبیعی به سبک دایره المعارفها (مکارم شیرازی، ۴۷:۱۳۶۴). البته این نکته در تفسیر نمونه هم ذکر شده است که بحث قرآن در زمینه آفرینش انسان از این رو سربسته و اجمالی است که منظور اصلی از طرح آن مسائل تربیتی بوده است (مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۶۴، ج ۲۲ و ۲۳).
-آیت الله جعفر سبحانی نیز ضمن رد دیدگاه مارکسیستها و ماتریالیستها که از نظریه داروین به عنوان دلیلی بر انکار خداوند بهره میجویند، میگوید: این نظریه هیچ مخالفتی با خداشناسی ندارد و نظریه اثبات انواع هم از دلایل خداپرستان بر وجود خدا نیست، بلکه نسبت هر دو نظریه به خداپرستی یکسان است (سبحانی، بیتا، ۲۱).
-آیت الله معرفت با اینکه تطبیق قرآن را بر علوم جدید ناروا میداند با استناد به کلمات مفسران و سخنان داروین میکوشد ثابت کند که منظور قرآن از شروع حیات با آب (در آیه ۳۰ سوره انبیا) همان است که نظریات علمی جدید میگویند که حیات از دریاها و آبها (با موجودات تک سلولی) آغاز شده است (رضایی، ۱۳۷۵).
-آیت الله علی مشکینی نیز آیه ۳۰ سوره انبیاء را مؤیدی بر نظریه تکامل میداند و اضافه میکند که قرآن کریم بر خلاف اصل اعتقادی و معلوم و اثبات شده این دانشمندان و آیهای متضاد با این مسأله مورد تجربه آنها یعنی وجود تغییر و تکامل در گیاه و حیوان نیامده است (مشکینی، بیتا، ۱۷).
-مرحوم یدالله سحابی از استادان برجسته زیستشناسی، هرچند وابستگی نسلی انسان را به میمون فرضیهای اثبات ناشده و به طور کلی فرضیه داروین را قابل ایراد و انتقاد میداند، معتقد است اصل نظریه تکامل تدریجی انواع، مسلم و پذیرفته شده، و مخالفت با آن در واقع مخالفت با یک اصل مسلم علمی است و این داروین نیست که مبتکر این تئوری بوده است بلکه پیش از او لامارک و بوفن و دیگران و پیش از اینها علمای اسلام و یونانیان در این مسأله پیشقدم بودهاند. از نظر سحابی آیات متعددی از قرآن، مؤید خلقت تدریجی است و ما نباید با انکار این ناموس مسلم دستگاه آفرینش، حقانیت اسلام را زیر سؤال ببریم و حربهای به دست معاندان و منکران خدا بدهیم. (سحابی،۱۳۵۱).
در واقع سحابی، نظریه تکامل تدریجی را از نظر داروین جدا میکند و استنباطات داروین و داروینیستها را از این نظریه قطعی تلقی نکرده، ولی اصل نظریه خلقت تدریجی را مسلم، و از لحاظ علمی مقبول و از لحاظ سابقه مقدم بر دیدگاه خاص داروین میداند و نه تنها هیچ سازگاری بین آن و قرآن نمییابد بلکه بر این نظر است که قرآن خود اثبات کننده آن است (سحابی، ۱۱:۱۳۵۱).
استاد شهید مرتضی مطهری (ره) نیز از جمله کسانی است که خلقت تدریجی را پذیرفته است و در جهت تعارضزدایی از قرآن و نظریه تکامل تدریجی به ریشههای مخالفت با این نظریه پرداخته است. شهید مطهری در مخالفت با کسانی که تکامل تدریجی را با توحید و خداشناسی منافی میدانند، میگوید: «از نظر قرآن چه خلقت را دفعی بدانیم و چه تدریجی، کار خداست» (مطهری، ۱۳۶۹، ج۵۱:۱). علت تلقی نادرستی که این نظریه را مخالف خداشناسی و نظریه ثبات انواع را در راستای خداشناسی شمرده است از نظر شهید مطهری، دو پیش فرض نادرست است: یکی اندیشه خدای رخنهپوش که خدا را در مجهولات خود جستجو میکند و دیگری اندیشهای یهودی که تدریجی بودن آفرینش را با مخلوق خدا بودن آن در تضاد میبیند (مطهری، ۱۳۶۹، ج۶۷:۱).
از دیدگاه شهید مطهری بر اساس قرآن، خلقت، آنی نیست، بلکه یک حیوان و یک انسان در مراتب تکاملی که طی میکند، دائماً در حال خلق شدن است. به نظر میرسد مرحوم مطهری با استفاده از آموزههای صدرایی در فلسفه اسلامی برداشتی نو از نظریه داروین کرده است. بر این اساس، جهان همیشه در حال خلق شدن است و چون دائماً در حال پیدایش است، نیازمندی آن به خداوند عینیتر و ملموستر است. بنابراین نظریه آنی بودن خلقت از نظر مطهری، اسلامی نیست (مطهری ۱۳۷۶،ج۱۶).
از نظر استاد مطهری، حتی اگر از نظر علمی قطعی باشد که انسان اجداد حیوانی داشته است با ظواهر دینی قابل تأویل است. از این رو برای قابل جمع ساختن دیدگاه قرآنی و نظریه تکامل تدریجی، سعی وافری به عمل میآورد.
در این راستا، شهید مطهری غرض از داستان آفرینش آدم را در قرآن برخی تعالیم اخلاقی و تربیتی میداند نه بیان نحوه خلقت انسان. او تصریح میکند که داستان آدم در قرآن سمبلیک است (مطهری، ۱۱۹:۱۳۵۶).
از نظر شهید مطهری نه تنها نظریه تکامل ضد الهی نیست بلکه با اصل تکامل بهتر میتوان دخالت قوهای مدبر و هادی و راهنما را در وجود موجودات زنده و هدفمداری جهان را اثبات کرد و علت اینکه در غرب، عدهای این اصل را ضد الهی و الحادی تلقی کردند ضعف دستگاههای فلسفی آنها بوده است (مطهری، ۱۲۴:۱۳۵۶).
مطهری آشکارا میگوید که دلالت اصلی تکامل بر وجود متصرف غیبی در کار جهان از هیچ اصلی کمتر نیست و قرآن کریم با کمال صراحت، خلقت تدریجی جنین را در رحم مطرح میکند و آن را به عنوان دلیل و شاهدی بر معرفت خدا میشمرد (مطهری، ۱۳۷۶، ج۱).
۸- تفاوت انسانشناسی اسلامی و انسانشناسی تحولی
به نظر میرسد آنچه سبب شده است که دانشمندان مسلمان درباره نظریه تکامل داروین اظهارنظر موافق و مخالف بکنند یک نکته مهم بوده است و آن مسأله تعارض علم و دین است. گروهی که تعلق خاطر به علم داشتند، جانب علم را گرفتند. اما دستهای که خواهان هر دو بودند و به هر دو اعتماد داشتند، سعی کردند نوعی وفاق و آشتی بین هر دو ایجاد کنند. با این وصف به اعماق نظریه داروین که چه بنیانی را برافراشته و چه ساختاری را تخریب نموده است بطور جدی نپرداختند. زیرا سرگرم رفع تعارضهای ظاهری بودند. اما اینکه این نظریه چه جهاننگری ساخته و بر سر انسان چه آورده و از ریشههای اساسی مادهگرایی و علمگرایی نظری و عملی است، چندان به آن توجهی نشده است. نقش نظریه داروین در تمدن جدید و اختلاف اساسی تمدن اسلامی و تمدن غرب، تنزل آدمی به موجودی کاملاً مادی و طبیعی و دست بسته نظام طبیعت، مورد بحث عمیق واقع نشده است. تفاوت انسانشناسی برخاسته از تئوری تحولی داروین و انسانشناسی اسلامی مورد بحث واقع نشده است. توجه نشده است که این نظریه از طریق روانشناسی برخاسته از آن، چه بر سر تعلیم و تربیت آورده است.
در اسلام، انسان، غایت خلقت است و همه چیز برای او آفریده شده است (جاثیه/۱۳) و او برای عبادت پروردگار (ذاریات/۵۶). جهان مسخر آدمی قرار داده شده، (لقمان/۲۰) و او در برابر خالق جهان مسئول است (اسراء/۳۶، صافّات/۲۴). آفرینش آدمی تصادفی و عبث نیست (احزاب/۱۱۵). اما با نظریه داروین نه جهان برای انسان خلق شده است و نه انسان بر طبق تدبیری حکیمانه و هماهنگ با جهان ساخته شده است، بلکه انسان هم، مانند سایر انواع، محصول تغییرات تصادفی و تنازع بقا و زاده تصادف کور و قانون طبیعت است. براساس نظریه انتخاب طبیعی، موجودات بیشماری به این جهان آمده و رفتهاند و جهان را با خود هماهنگ ندیده، طرح و تدبیری در آن مشاهده نکرده، عاقبت نیز از میان رفتهاند؛ از میان آن همه موجودات چندتایی از جمله انسان، بطور تصادفی با محیط انطباق پیدا کرده باقی ماندهاند.
-بنا به دیدگاه داروین نه ماندن ما دلیل بر شرافت ذاتی ماست و نه آنها که هلاک شدهاند، ذاتاً پست و حقیر بودهاند، زیرا آنچه بر تغییرات حاکم است تصادف است نه حکمت. اما در اسلام بنیآدم که کنایه از نوع انسان است مکرم است و بر بسیاری از موجودات برتری دارد (اسراء/۷۰). انسان امین خداوند و خلیفه اوست (احزاب/۷۳، بقره/۳۳).
-حس اخلاقی انسان بر اساس نظریه داروین از انتخاب طبیعی گرفته شده است و ارزشهای اخلاقی جسمانی هستند و ریشههای آنها را میتوان در موجودات مادون انسان جستجو کرد. در حالی که از نظر قرآن، ارزشهای اخلاقی الهامی است و بطور فطری در اعماق وجود آدمی نهاده شده است (شمس/۸و۹). بنابراین ارزشهای اخلاقی تابع قوانین طبیعت نیستند و تحلیلی مادی برنمیدارند، ممکن است ارزشهای اخلاقی، نتایج و منافع مادی برای آدمیان داشته باشند، اما نمیتوان انگیزه گرایشها و رفتارهای اخلاقی انسان را بر اساس منافع مادی و غریزی تعریف کرد (فجر/۲۷).
اخلاق فقط درباره موجودی مطرح است که دارای عقل و اختیار باشد و آن انسان است. از این رو زندگی اخلاقی، فصل ممیز آدمی از حیوانات است و آنچه در بین بعضی از حیوانات نسبت به فرزندانشان دیده میشود و ما آن را عاطفه مینامیم، تحت هدایت غریزه است و از مقوله اخلاق و ارزشگذاری خارج است. بنابراین حس اخلاقی انسان را نمیتوان با نظریه داروین تبیین کرد.
داروین انسان را حیوانی طبیعی معرفی کرده است که بر اساس قوانین طبیعی و نظریه تنازع بقای اصلح باقی مانده است. اما از نظر قرآن، انسان به واسطه ظرفیت علمی فوقالعاده و قوه تفکر و تعقلی که خداوند در او به امانت نهاده است (انفال/۲۲) و احساس مسئولیتی که در او نسبت به خالق جهان و همنوعان نهاده است، معلم فرشتگان و مسجود آنهاست. از سوی دیگر به جانشینی خداوند در زمین برگزیده شده است (بقره/۳۲). از این رو انسان از آفرینشی استثنایی برخوردار است. او مسخر نظام طبیعت نیست و تحت قوانینی کور زندگی نمیکند او میتواند طبیعت را دگرگون کند و در خدمت خویش آورد (لقمان/۲۰).
انسانی که قرآن معرفی میکند دو ساحتی است؛ واسطهای میان ماده و معنا است؛ درست است که از خاک برمیخیزد اما نفخه الهی او را تا آنجا میبرد که اندر وهم ناید. انسان فقط همان نیست که دیده میشود و هنگام بیماری به پزشک مراجعه میکند و رفتارهای مختلف از او سر میزند، بلکه علاوه بر این از واقعیاتی نامحسوس نیز برخوردار است. آنچه مبنا و پایه این امور معقول است، واقعیتی است که قرآن آن را روح مینامد که پس از طی یک روند تکاملی در جسم آدمی دمیده شده است (سجده/۹). روح واقعیتی غیرمادی است و نباید آن را با روان خلط کرد که در روانشناسی برخاسته از نظریه «انسان، همان حیوان است» مطرح است.
بنابراین از نظر اسلام، قوانین حاکم بر رفتارهای آدمی و بطور کلی حاکم بر تمام وجود آدمی برخاسته از اصول الهی و انسانی است. آدمی خود سرنوشت خویش را در انطباق و عدم انطباق با این اصول رقم میزند (رعد/۱۱، انسان/۳) و موجودی محصور در نظام طبیعت نیست که مشمول تغییرات تصادفی خواه در حوزه فیزیک و خواه در حوزه متافیزیک شود؛ یعنی حتی جنبههای فیزیکی وجود آدمی مثلاً مغز او و چشم او بر اساس نظریه داروین قابل توجیه نیست تا چه رسد به جنبههای متافیزیکی همچون تعالیجوییهای عرفانی و اخلاقی و روحیات لطیف و ظریف، جنبههای زیباییشناسانه و زبان آدمی که از طرف خداوند در او نهاده شده است.
قرآن علاوه بر زبان تمجید گاهی با زبان ملامت و توبیخ با انسان سخن گفته است و آدمی را به صفاتی منفی متصف کرده است که حتی آن صفات نیز خاص انسان است و او را از حیوانات جدا میکند. صفاتی چون شتابگری، ناسپاسی، ستمگری، مجادلهگری، تنگچشمی، بخل، بیحوصلگی که در قرآن به آدمی نسبت داده شده است (اسراء/۱۱، یونس/۱۲، حج/۶۶، احزاب/۷۲ و ۱۰۰، کهف/۵۴، معارج/۱۹، ۲۰ و ۲۱)، در حیوانات دیگر به آن صورت که در آدمی است وجود ندارد. ویژگیهای ممتاز آدمی را نمیتوان مادی دانست و با قانون انتخاب طبیعی توجیه کرد، غفلت از این جنبههای معنوی، وجود آدمی در روانشناسی جدید که تحت تأثیر نظریه داروین بوده است، این علم را دچار نقیصه بزرگی ساخته است؛ زیرا این علم از انسان، تعریفی ارائه میکند که به بخشی از ساختار وجودی او مربوط است. از این رو راهکارهای تربیتی این علم برای انسان، آن گونه که هست، برنامهای ندارد، بلکه برای انسان آنگونه که مشاهده میکند، دستورالعمل زندگی میدهد. بنابراین اگر کسی ایدئالیستی نیندیشد به راحتی میتواند در اعتبار این فرمولهای تربیتی تردید کند.
نتیجه گیری
نتیجه ای که می توان گرفت این است نظریه تکامل هنوز هم در حد یک نظریه است و اثبات نگردیده است .و حتی دلایل مختلف علمی مغایر آن است . از طرفی بر فرض صحت این نظریه ، می توان صحت آن را در موجوداتی غیر از انسان جستجو کرد و تکامل نمیتواند در خصوص انسان صادق باشد.
از دیدگاه من علم نمی تواند چیزی را بطور دقیق اثبات کند زیرا علم روز به روز در حال تغییر است و دانشمندان جدید نظریه های گوناگونی میدهند. حال آنکه این فقط یک نظریه است.
علم تجربی (غیر تئوری و نظری) همیشه حقایق دینی را اثبات کرده اند.تناقض همیشه در فرضیه هاست که انگار یه عده میخوان به زور اونهارو به خورد مردم بدهند.
ایا موجود زنده ای هست ک نمونه تکامل یافته تر اون کرومزم کمتری داشته باشه؟
اقایون و خانوما لطفا برید آیه ۳۰ سوره بقره رو بخونید من مسلمانم ولی سوره بقره آیه ۳۰ میگه : پروردگار به فرشتگان فرمودند میخواهم جانشینی در زمین بگذارم و فرشتگان گفتند (باز) میخواهی کسانی را در زمین بگذاری که دران فسادکنند و خونها بریزند و همینطور روایتبی از امام صادق (ع)کتاب توحید ص۲۷۷ ج۲ داریم که امام صادق (ع) به راوی فرمودند: شاید شما گمان میکنید که خدای عزوجل فقط شمارا افریده ، نه چنین نیست فبلکه هزار هزار ادم افریده که شما از اخرین نسل انهایید
به نام آفریدگار من تازه وشانسا این موضوع رو دیدم وچون بحث آفرینش رو هم در قران و هم در کتاب های دیگر پیگیری کردم برایم جالب بود ملا صدرای شیرازی بحثی را مطرح کرده به نام جوهره وجود که ایشان به بحث تغییر وتکامل در خود انسان اشاره کرده است اطلاعات بنده فعلا ضعیف است به همه دوستان توصیه می کنم که تکامل فیلسوف مسلمان ملا صدرای شیرازی را پیگیری کرده که نظرات ایشان قابل قبول تر است از داروین.احمد
واعتصموا بحبل الله ولا تفرقوا . برین از قبر ها شروع کنید بیایین عقب .مهندسی معکوس کنید . نتیجه میگیرین
سلام
تنها دینه اسمانی که درباره انسانهای قبل این گونه حرف زده اسلام است که خود یه دلیل قاطع برای حقانیت اسلامه
دوم دانشمندان اسکلتهایی شبیه انسان پیدا کردن چون تکامل دیگر موجودات رو دیدن خوب اونها رو هم نسله قبل از انسان خوندن چون نمونه دیگر موجودات رو دیدن (اسکلت دیگر موجودات)
و انسان رو مانند دیگر موجودات دانستند که بعید هم نیست
در هر صورت اسلام نگفته که انسان تغییر نمیکنه گفته موجوداتی شبیه انسان قبلا وجود داشته
که اگر ما نظریه تکامل رو هم قبول داشته باشیم منافاتی با اسلام نداره
ولی انسان اگر تکامل پیدا کرده باشه تکامله یکی از گونه هاست
ولی اگه تحقیق کنید میفهمید گونه های بسیاری شبیه انسان وجود داشته که شاید انسان تکامل یکی از اونها باشه
اسلام زمانی حرف از موجودات شبیه انسان زده که حتی کسی درباره این موضوع حتی فکر هم نمیکرده
سلام. دوستان بنده مدرس دانشگاه هستم. مواردی که از نظر علمی ثابت شده رو میگم خدمتتون، برداشت آزاد.اولین جهش ژنتیکی از بوزینه ها، بشر راست قامت یا استرال اپتیک ها حدود ۷ میلیون سال پیش در آفریقا میزیسته اند، حدود ۳ میلیون سال پیش بشر هوشمند دارای مغز نه به بزرگی مغز الان بشر، ۲۰۰ هزار سال پیش نئاندرتال ها با بدنی پوشیده از مو و ۵۰ هزار سال پیش اولین نمونه از اجداد انسان امروزی که در این زمان در تمام اروپا و آسیا گسترده شده. اگر این تاریخ و سیر آن در کتاب مقدسی ذکر شده پس مرحبا به آن دین وکتاب.
سلام
تکامل تدریجی هیچ منافاتی با دین نداره ادیان بیشتر سمبلیک حرف زده اند داستان خلقت آدم در قرآن هم سمبلیک است مثل یک کامپیوتر که تکامل سخت افزاری و نرم افزاری داشته انسان هم تکامل تدریجی فیزیکی داشته تا مثلا ده هزار سال قبل که قابلیت خلیفه اللهی پیدا کرده و از زمان حضرت آدم به بعد یک جهش فرهنگی بوجود آمده در تکامل تدریجی چه یک دیندار و چه یک انسان بیطرف به وجود نظم و ناظم در تکامل تدریجی و هدف دار بودن خلقت باید توجه شود
ترجیح میدهم طوری زندگی کنم که انگار خدایی هست و بعد از اینکه مردم بفهمم که نیست
نه اینکه طوری زندگی کنم که انگار خدایی نیست و بعد از اینکه مردم بفهمم که هست…البر کامو
نزدیکترین فرضیه به عقل یک انسانی که ده دقیقه فکر کند در مورد خلقت همین نظریه داروین است اگر انسان مقلد محض نباشد و از خود قدرت فکر و اختیار داشته باشد حتی اگر نظریه داروین هم نبود نظریه به وجود آمدن جهان براساس اتفاق و از باکتری ریز تا اینجا صادق ترین فرضیه است
والا من ک تازه با این موضوع برخورد کردم
من ک گیج شدم
اولاً تداخل مباحث علمی و دینی و اصرار به تقارن قرآن با علوم رایج بیشتر باعث تردید میشود تا ایجاد ایمان دینی، دوماً بهتر است دینداران به عقاید خود باشند، و عالمان و دانش پژوهان به راه خود بروند، دلیلی ندارد طرفین بخواهند هم دیگر را منکوب و سرکوب کنند به قولی، عیسی به دینش و موسی به دین خود
ی نفر خیلی حرف درستی زد . خدا توی قرانش گفته من پدید اورنده ی بشر (انسان هایی)هستم از خاک . نه از میمون :/
و اینکه باز هم یکی خیلی حرف خوبی زد بازم خدا توی قرانش گفته ک میخوام بشری از خاک بسازم و فرشته ها گفتن (باز)هم میخوای کسانی در زمین بگذاری ک خون بریزندو فساد کنند؟
پس قبل از ما ها باز هم ی سری دیگه ادم ها بودن . شاید اونا تکامل یافته ی میمون بودن
نه مااااااا
قران تکمیل ما از میمون هارو رد میکنه .
خوشحالم که از طریق این سایت ی چیزایی یاد گرفتم تا ب بعضیا ک میگن ما تکامل یافته ی میمونیم ی جواب بدم
من که گیج شدم
اقایون خانوما بحث علمیه مشاعره نیس یکیتون که رمان نوشته.مطالب سایت کافیه .جدید بگید .بارکلا…..
علم زنیتیک امروز توان داره بین ۷میلیارد انسان پدر و پسرر رو شناسایی کنه…..
ایا این علم نمی تونه اجداد مشترک رو شناسایی کنه؟؟
قطعا بله هیچ تعارضی بین دین و علم نیست ولی عقل های ناقص ما توان درک ندارند……
یک لینک میدم برید کتابش رو بخونید مطالعه انلاین هست……..
http://almahdyoon.co/ir/forumdisplay.php?f=552
پ.ن:
چون بعضیا نتونستن این کتاب رو از صاحبش سرقت علمی کنند و صاحبش خرید کتاب رو برای کودکان سرطانی خرج میکنه داخل عراق و ایران و افریقا همون افراد دست به فیلترینگ زدن ولی صاحبش برای ایرانی ها رایگان مطالعه انلاین گزاشته
تبدیل شدن انسانها به لجن درقبور چند طبقه که حتی درقبردیگری سرریز میشود دال برهمان تکامل ونه موجود اسمانی انسان بایدبدون غرور بهترین زندگی وخیر خواه همنوعش باشد بدانیم که فقط یکدفعه زندگی می کنیم پس مواظب خودمان خیلی باشیم والسلام
هر شش هزار سال طوفان میشه نوح« انبیا» از آخرین طوفان اند تعدادی از انسانهاهم نجات پیدا میکنندپس این درمورداینکه چطور دین انسانو شش هزارساله میدونه ولی دانشمندان سالهایه بیشتری معتقدن. جهش ژنتیکی خیلی کم یه موجود سازگارتر نتیجه میده اما جهش ذات زندگیه .انسان دم داشته ولی میمون نبوده جهش برای ما ادامه داره این تکامل انسانه البته علم به نقطه ی اتکایی نرسیده و عدهای با سپر کردن علم سعی در تزریق افکار کفر امیزشون نسبت به ازرشهامون میکنن ما بعد ازمرگ از زمین می ریم و چرخه ماله کسانی که آنرا با ریختن خون انسان آغاز کردن
بالاخره خداوند یکدفعه هر شخصی رابه این دنیا می اورد پس خیلی باید مواظب خودمان باشیم انسان ها باید دست از جنگ ودشمنی بردارند باهم خوب. قانع. بدون هیچ بدی وقدر دقایق عمر. رابدانند امدن به این دنیا تکراری نیست وفقط یکدفعه می باشد پس کاملا مواظب خودمان باشیم والسلام
دوستان لطفا این مستند رو نگاه کنید تا بهتون اثبات بشه که داروینیسم یک نظریه باطل است.مستند رد نظریه داروینیسم با دلایل بسیار و محکم.
آدرس سایت در پایین
http://www.aparat.com/v/z02ec/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF_%D8%B1%D8%AF_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%86#
آیاشماانسانی کی اشرفی مخلوقات است به شامپوزی برابرمیدانید هستی کی هم اش بخاطری انسان آفریده شده است بایک حیوان برابرمیدانید
به نظر من کل آیات قرآن را باید در کنار هم دید تا بتوان درک درست تری از آن داشت چرا که خدا خود در قرآن میفرماید بعضی از آیات محکمند که اساس کتابند و بعضی دیگر از آیات متشابه ،آن هایی که میل به باطل دارند از آیات متشابه پیروی میکنند تا به وسیله ی آن تأویل نادرستی از آن کنند در حالی که معنی واقعی را جز خدا و اهل دانش نمیدانند … خدا در جایی میفرماید ما انسان را از خاک وسپس لجن و.. آفریدیم و پیشتر طایفه جنیان را از آتش گدازنده خلق کردیم اگر به همان علم رجوع کنید زمین در ابتدا به صورت یک کره ی آتشین بوده و پس از آن به صورت خاک و زمین های گل آلود درآمده و از این زمین و خاک موجودات اولیه و تک سلولی و همین طور الی آخر… حال به همان آیه ی قرآن رجوع کنید.(متأسفانه چون معنی دقیق آیات را فراموش کرده بودم آن ها را بدان صورتی که یادم بود آوردم ولی معنی کلی آنها همین بود لطفا اگر کسی آدرس دقیق آیات را میداند،بنویسد) البته باز میگویم معنی واقعی قرآن را خدا میداند و من چون این مورد برایم سوال بود در مورد آن تحقیق کوچکی کردم و این یکی از جواب ها برای من بود.
من هیچ وقت خدا رو نمی بخشم اگه از نسل میمون باشم انسان اشرف مخلوقات و تنها موجودی است که مورد توجه خدا قرار گرفته است .حتی موجودات فضایی یافت شده که اسکلت انها بسیار شباهت زیادی با اسکلت انسان دارد ایا انها هم از نسل میمون هستند؟
به نظر من انسان برای چه آفریده شده.است فرق ما انسانهاباحیوانات چیه
بنام خالق بی همتای بی نقص و خطا…
خداوند در کتاب آسمانی خود (قرآن ) میفرماید : من انسان را از خاک آفریدم و از روح قدسی خود بر آن دمیدم
آیا خداوند دروغ میگوید ؟ آیا قرآن کتاب دروغ است ؟ …..
انسانی که در ساختمان منظم و حیرت آور یک سلول حیران مانده … و یا در عظمت و نظم و پیچیدگی کهکشانها و …
حال درباره نظر یک شخص احمق ( که بدون پشتوانه علمی ) نظریه پردازی میکند ، عمر گرانمایه خود را هدر میدهد.
آیا بهتر نیست بجای جواب اینکه انسان از نسل میمون است یا ….. بدنبال خدا بگردیم ؟ !!!!!
آیا خدا هست ؟ اگر هست چه دلیلی وجود دارد ؟ اگر نیست پس این عالم هستی را که میچرخاند ؟
هر وقت خدا را خوب شناختیم آنوقت سخنان بیهوده و سبک نه میگوییم نه میشنویم ونه باور میکنیم.
خداوند بزرگتر از آن است که در خلقتش اشتباه کند . او علم و قدرت مطلق است .
انسان ضعیف تر از آن است که باد شکم خودش را نگه دارد . انسان همیشه در ورطه اشتباه و خطاست مگر آنانی که همنشین و پیرو پروردگار عالم ، قادر ، سبحان و بی همتا باشند.
به خدا ما میمون نیستیم
اشتباه نکنید خلقت انسان آنی بوده نه تکاملی و اونم به نظرم مربوط میشه به روحی که خدا در وجود انسان دمیده و گرنه جسم مادیش که اصلا مطرح نیست
شما یکم سطح مطالعاتت رو بالا ببر بعد بیا نظر بده. روح خدا واقعا یکم از مغزتون کار بکشین. چیز هایی که از بچگی بهتون یاد دادن خیلی هاش اشتباه هست. سعی کنید اطلاعات مورد نیازتان رو خودتون بدست بیارید
اره دقیقا روح خداوند.چیز عجیبیست یا با کدام فرهنگ غربی یا شرقی مقایرت دارد؟؟
حقیقتا نظری ندارم
باید یکم تحقیق کنم
حقیقتا فکر نمیکنم اهمیتی داشته باشه این موضوع که این قد تو بوق و کرنا میکنن ,میرم بخسبم
سلام . من هشتاد و چهاری هستم….
مطالب جالبی بود….برای من….
راستی یه نکته دیگه هم هست که گفته شده انسان هر چه نسلش به جلو میره قدش هم کوتاه تر میشه جوری که مثلا شاید تا آینده های دور انسان قدش به یک متر و پنجاه سانت و سی سانت و….. برسه….
و اینکه من متوجه منظور شما و دیگر وبلاگ نویس ها در باره بخش سایت نشدم…..
لطفا ببخشید که الکی نوشتم….
باحاله،،،چه میتوان گفت
هرکی نظری داره
بله تمام حقایق رو پدرها و مادرهایمان از همان زمان کودکی با زبان ساده ب ما تعلیم میدادند. بله تدریجی بودن و تکامل خلقت انسان حقیقت است اما در نحوه خلقت ب این صورت که در قرآن امده که اول از خاک و بعد تبدیل میشود به نطفه و علقه و بعد جنین و همینطور نه ماه در رحم مادر میماند تا تمام اجزای بدنش کامل شود و آماده آمدن به این دنیا شود
انسان حیوان پیشرفته است روزی میمون ها انسان میشوند انسانها یه چیز دیگه مارمولک ها پرنده میشوند پرنده ها یه چیز دیگه یه روزی انسان میمون بوده یه روزی پرنده مارمولک بوده،
به نام خدا
آقایونی و خانومایی که میگن انسان تکامل یافته میمون هست نظرتون خیلی محترم ولی دو تا اشکال بزرگ وجود داره
۱_همونطور که میدونیم تو طبیعت باز هم میمون وجود دارد چرا آنها تبدیل به انسان نمیشن؟؟؟؟؟!!!
۲_اگر سیر تکاملیه چرا انسان خودش تکامل پیدا نمیکنه و تبدیل به یه چیز دیگه نمیشه؟؟؟؟!!
والله خیلی خنده داره خخخ
عزیز دلم تبدیل انسان همینجوری جلو چشای تو انجام نمیشه هزاران سال زمان میخواد…..در ضمن قرار نیست بقیه ی میمونا به انسان تبدیل بشن همونجور که باقی دوزیستان به خزندگان تبدیل نمیشن
سلام
من فکر میکنم که انسان و میمون ممکن است نسل مشترکى داشته باشند و این منافاتى با قران ندارد چون در ایه۶۵ و۶۶ سوره بقره هم گفته عده اى از مردم را تبدیل به بوزینه کرده وانها راعبرت وپندى براى پرهیزکاران کردهاست
ممنون از مطلبتون
خواننده ها باید توجه داشته باشند که نظیه تکامل داروین فقط یکی از چندین نظریه راجب حیات
ما نظزیه های دیگه ای هم داریم مثلintelegent theory , germ plasm , خلقت مستقل .خلق الساعه و. . .
در حال حاضر نظریه داروین به طور کامل جوابگو نیست و با دیرینه شناسی سامانه شناسی وزیست مولکولی ادغام شده و neo darvivismرو به وجود اورده
به طور کل در مورد تکامل کتاب ها نوشته شده و لازم نیست ما به دعنوان خواننده انتظار تمام اون هارو توی یه مطلب کوتاه داشته باشیم و نویسنده رو سرزنش کنیم
(یه دانشجوی زیست شناسی)