فلات ایران از ۱۵ تا ۱۰هزار سال پیش از میلاد مسیح، دوره ی باران را پشت سر گذاشت واین دورانی بود که بیشتر سرزمین های اروپایی پوشیده از برف و یخ بودند .آن گاه از باران کاسته شدودوران خشک آغاز گردید. بومیان ماقبل تاریخی فلات ایران در غارها و حفره های درون کوه ها می زیستند. در آن هنگام مردان به شکار می رفتند و زنان نگهبان آتش و سازنده ی ظرف های سفالین بودند، نیز به دانه چینی و میوه چینی می پرداختند ، از سویی ، زنان اداره کننده ی قبایل بودند و پایگاه دینی والایی داشتند .

درهزاره ی پنجم پیش از میلاد ، بومیان ایرانی پیش از آریاییان ، در فلات ساکن می شوند. انسان در این دوران کم کم خانه سازی را فرا می گیرد ، افزون بر شکار به کشاورزی و پرورش گاو و گوسفند می پردازد ، کوزه گری در این زمان پیشرفت می کند و اندکی بعد به ساختن ظرف های مسی ، تیغه داس و تبر دست می زند .

درهزاره چهارم پیش از میلاد، خشت های گلی ساخته شد و خانه ها شکل بهتری به خود گرفت.دراین هزاره، چرخ کوزه گری اختراع شد، مس، عقیق و فیروزه نیز کاملا شناخته شده، کشاورزی پیشرفت کرد و خیش ساخته شد .ایزد مورد پرستش در این دوره ، ایزد پشتیبان احشام بود و آثاری از ایزد بانوان ، ایزد بانو – مادر و ایزدان کشاورزی و برکت بخشی نیز مانده است .در همین هزاره ی چهارم است که در فلات بین النهرین، انسان به فن نگارش دست یافت .بومیان فلات ایران در این دوران، نه سامی بودند ونه هند و اروپایی ، بلکه نژاد بومی ایران بودند که اقوام عیلامی ، کاسی ، ارمنی و حتی ( هیتی ) را تشکیل می دادند و بعدها با هند و ایرانیان مهاجرآمیختند.در باره ی باورها و اسطوره های ایرانی هزاره ی چهارم پیش از میلاد، آگاهی چندانی نداریم ، اما در همسایگی فلات ایران ، در بین النهرین، حیات را آفریده ی یک ایزد بانو- مادرمی دانسته اند. جهان در نظر آنان آبستن بود نه زائیده ، سرچشمه هستی در نزد آنان مونث بود، در فلات ایران می توان فرض کرد که ایرانیان نیز نسبت به حیات چنین نگرشی داشته اند .این ایزد بانو، همسری داشته که در عین حال هم شوهر و هم فرزند او به شمار می آمده است و می توان سرچشمه ی ازدواج با محارم را در این عهد جستجو کرد .فرهنگ و تمدن بین النهرین در طی هزاره چهارم پیش از میلاد به پیشرفت های شگفت ِآوری دست یافت و طبیعی است که بر اقوام همسایه از جمله ایرانیان تأثیر گذاشت . اقوام بومی فلات ایران عمیقاً زیر تأثیرات فرهنگی و مادی بین النهرین قرار گرفتند. در این دوره، ارث از طریق مادر به فرزندان می رسید و زن فرمانده ی سپاه بود .

در هزاره ی سوم پیش از میلاد، مهر استوانه ای ساخته می شود و الواحی به خط عیلامی نخستین ، تحریر میگردد . فرهنگ بومی ایرانی با فرهنگ بین النهرین می آمیزد و تمدن شوش بر تمدن سیلک تأثیر می گذارد، از جمله مردگان را در کف اتاق دفن می کرده اند . ایران در این هنگام به دوران مفرغ می رسد .

درهزاره ی دوم پیش از میلاد، کوچ هند و ایرانیان اغاز می گردد . شاخه ی خاوری اقوام هند و اروپایی که اقوام هند و ایرانی نام دارند، وارد فلات ایران می شوند . این اقوام که در نیمه دوم هزاره ی دوم پیش از میلاد، بسوی افغانستان، هندوستان و ایران کوچ می کنند، آریایی نامیده می شوند.اریه به معنی« آزاده »و « شریف » است که جزو نخست وازه ی سرزمین ما« ایران » می باشد .ēr-ān به معنی « منسوب به آزادگان » یا « سرزمین آزادگان » است .

از سده ی نهم پیش از میلاد، آریائیان از سوی شمال خاوری به سوی باختر به قصد سکونت بر پهنه ی فلات ایران ظاهر شده اند و طی این مهاجرت ، هرگروه در گوشه ای از فلات ایران ساکن شد . این اقوام را ایرانی خواندند . بخشی دیگری از اقوام ایرانی، سکاها، در سده های هشتم و هفتم پیش از میلاد، از آسیای میانه برخاستند و به قفقاز و شمال دریای سیاه در غرب و به سرزمینهای جنوبی سیبری تا نزدیک دریاچه ی بایکال در شرق پیش راندند و در طی ایام با مادها، هخامنشیان و اشکانیان، روبرو شدند و در روزگاران بعد در زرنگ و زابل، استقرار یافتند و دولت سکستان یا سیستان را پدیدآوردند . در هزاره ی نخست پیش از میلاد، زردشت ظهور کرد و سلسله های ماد و هخامنشی بر سر کار آمدند و اقوام پرتو در شمار نخستین آریائیانی بودند که در خراسان بزرگ ساکن گردیدند .

(رک. اسطوره بیان نمادین ،صص ۷۹-۷۵ )

دکتر اسماعیل پور در خصوص ایزدان مورد پرستش ایرانیان می نویسد :« آگاهی ما درباره ی ایزد بانوان و مادر ایزدانی که نخستین ساکنان بومی فلات ایران می پرستیده اند، بس ناچیز است . آریائیان نخستین یا هند و ایرانیان، ایزدانی می پرستیده اند که نامشان در پیمان نامه بغازکوی، بازمانده از ۱۳۸۰پیش از میلاد، آمده است . این ایزدان عبارتند از : میتره – ورونه ، ایندره و ناسه تیه. افزون بر این ، سوریه ( ایزد خورشید ) ، مروت (ایزد طاعون ) ، بوریه (ایزد طوفان ) نیز مورد پرستش آریائیان بوده اند» .(همان ، ۸۰)

موله نیز در خصوص این خدایان می نویسد :« در دوره ای که آریاییها در فلات مرتفع ایرانی مستقر می شوند، زبان آن ها با سنسکریت ودایی تفاوت بسیار کمی دارد .دین های آن ها نیز به همان نسبت با هم خویشاوندی دارد . در ماورای این میراث هند و ایرانی، ساختی اجتماعی و دینی را می توان دید که باید مربوط به همه ی ملت های هند و اروپایی باشد .

یک تثلیث اجتماعی ، در اساس این طرح ذهنی وجود دارد . جامعه و هم چنین مجموعه خدایان هند و اروپایی ، شامل سه مقام است که با سه طبقه ی اجتماعی بنیادی مطابقت دارد . دربالاترین مقام ، فرمانروایی بصورت دو پدیده ی خود یعنی شاهی و مقام روحانیت جای دارد . در زیرآن مقام ارتشتاری واقع است و سرانجام مقام کشاورزی و هرچه شامل آن می شود .این تثلیث، در مجموعه خدایان ودایی منعکس می گردد . دو صورت از فرمانروایی در این مجموعه یکی به صورت ورونه مجسم می شود که شاه جادوگر و فرمانروای سنگدل است و دیگری به صورت میتره تجلی می کند که خدای موبد و نگهدارنده ی عهد و پیمان است . در مقام دوم خدایان ارتشتار را می بینیم که ایندره در مرتبه ی اول قرار دارد و در کنار او وایو ، خدای باد قرار دارد که نماد حالت دیگری از طبقه ارتشتار است . نمایندگان مقام سوم به نظر متنوع تر و گوناگون تر می آیند و عموماً خدایان کهتری هستند ، چون ملتی کوچکی در میان خدایان که از میان آن ها ، ناسه تیه را می توان نام برد.» ( ایران باستان ، ۵۳-۵۱ )

این خدایان سه گانه در دوره های بعد به دو دسته دیوها و اسوره ها تقسیم می شوند ، به عقیده ی موله، تثلیث طبقاتی در ودا با ثنویتی که ظاهراً بر دین هند و ایرانی تسلط داشته است، پوشیده می شود. تضاد میان دیوها و اسوره ها. گروه نخستین شامل خدایان فرمانروا است. ورونه و میتره و مصاحبان ایشان و دیوها ، همگی ایزدان گروه دیگر هستند . در دور نمای نخستین ایزدان، طبقه ی ارتشتارانند که ایندره در راس آن قرار دارد . در عقاید هندی سرانجام این گروه خدایان ، بردیگران برتری می یابد .

در ریگ ودا ، موضوع کاملاً به این شکل نیست . در آن جا، دو گروه ایزدان همزیستی دارند و از هر دو گروه به موازات هم طلب حاجت می شود، امّا این همزیستی به هیچ وجه مسالمت آمیز نیست. حتّی در سرودهای دینی، دیوها و اسوره ها در برابر هم قرار می گیرند و از دشمنی که میان آن ها هست، سخن به میان می آید، این موضوع به ویژه شامل ورونه و ایندره می شود .( رک. ایران باستان ،۵۴)

ایران باستان

در ایران نیز، چنین تقسیم بندی به چشم می خورد، امّا به علت محیط خاص زندگی این قوم و وابستگی آن ها به طبقه ی خاصی از این خدایان ، برعکس اقوام هندی ، اسوره ها دارای عظمت و احترام می شوند و دیوان در ردیف موجودات شریر و اهریمنی قرار می گیرند ، موله در این زمینه بر این باور است که با توجه به وابستگی به دین باستانی هند، ظاهراً دین ایرانی به دلیل طرز تفکر خاصی که در جهت یابی او موثر است، تغییر شکل می یابد. همان تضاد ها و خصوصیت ها در آن ظاهر می شود، امّا طرز تفکر اصلی و رابطه ی دو جانبه آن ها یکسان نیست. تفکّر اساسی این روش عبارت از بزرگداشت زندگی در صورت های مختلف آن و محکومیت بی چون چرای تخریب است. در این سازمان، شاه ، موبد و کشاورز مقام خود را می یابند، اما ارتشتار یا دست کم مرد جنگی آزاده، یعنی کسی که معاشش از جنگ است و تنها منبع گذران او غارت است، مورد قبول نیست. لذا به راحتی می توان دریافت که در این محیط ، سازمان هند و ایرانی در چه مسیری تحول می یابد .

خدایان فرمانروا، اسوره ها، برجای خواهند ماند، ورونه منزه شده نام خود را رها خواهد کرد و با نام اهورا مزدا، خدای برتر مجموعه خدایان ایرانی خواهد شد.دیگر خدایان فرمانروا، میتره، اریامن هم نگاه داشته شده اند . میتره حتّی خصوصیت جنگی خاصی بدست می آورد و به طور جزئی جای ایندره را می گیرد و ایندره که در ودا دیو به حد کمال است ، در این آئین، طرد شده و نام او را در فهرست مهم ترین دیوها می توان یافت. ضمن همین تغییرات، حتّی ارزش اصطلاح دیو تغییر می کند و مترادف موجودات اهریمنی می گردد . بدین ترتیب ، می بینیم که ثنویت بر چهره ی آئین باستان ایران تسلط دارد. از یک سو خدای برتر، اهورا مزدا را داریم و همراهانش را که با نام بغ « شاه بخشنده ثروت » یا ایزد « «آن که سزاوار ستایش است » ، مشخصند، از سوی دیگر در مقابل اهورا مزدا، دیوان را داریم که اهریمن را احاطه می کنند . (رک. همان ، ۶۳-۶۱)