احمقها همهجا هستند، بهخصوص در «فضا»
ردیهای بر ماجرای «فضایینامیدن هشتپا»
۱ – «سرپایان دوآبششی (Coleoid Cephalopods: شامل هشتپاها، اسکوئیدها و مرکبماهیان) شکارچیانی ماهر و فعال با کارگان رفتاری غنی هستند. آنها بزرگترین دستگاه عصبی را میان جانوران غیرمهرهدار دارند و دارای برخی نوآوریهای جالب ریختشناختی دیگر هستند، ازجمله چشم دوربینمانند [دارای عدسی و شبکیه…]، بازوهای گیرنده، جنینشناسی بسیار پیشرفته در نخستین مراحل جنینی و بهویژه دستگاه رنگپردازی پیچیده و تطبیقپذیر. برای بررسی بنیانهای مولکولی نوآوریهای جسمی و مغزی سرپایان، ژنوم [مجموعه DNA] و چندین توالی از ترانسکریپتوم [مجموعه RNA] هشتپای دوخال کالیفرنیایی، Octopus bimaculoides، توالییابی شد. هیچ شاهدی مبنی بر مضاعفشدگی فرضی کل ژنوم [که پیشتر برای توجیه پیچیدگی هشتپاها مطرح شده بود] در تبار هشتپاها پیدا نشد. کارگان ژنهای اصلی عصبی و تکوینی عمدتاً مشابه آنچیزی است که در بقیه جانوران غیرمهرهدار دارای تقارن دوطرفی دیده میشود، به جز دو بسط بزرگ در دو خانواده از ژنها که پیش از این تصور میشد تنها در مهرهداران بزرگشدهاند: پروتوکدرینها (protocadherins) که تکوین عصبی را تنظیم میکنند و ابرخانواده C2H2 [مربوط به] عوامل رونویسی «انگشتِ روی» (Zink finger) هستند. همانطور که پیشتر نیز گزارش شده بود، ویرایش مفصل روی RNA پیامرسان [mRNA: مولکولی RNA که از روی DNA ساخته میشود و الگوی مستقیم ساخت پروتئین است] منجر میشود به ایجاد تنوع در توالیهای ترجمهشده [RNA] و فرآوردههای پروتئینی ژنهای مسئول تحریکپذیری عصبی و بسیاری فعالیتهای دیگر یاختهای. صدها ژن منحصر به سرپایان نیز شناسایی شدند که برخی از آنها که مرتبط با پوست، بادکشهای بازوها و دستگاه عصبی هستند، در سطوح بسیار بالایی بیان میشوند…»
۲ – این نوشته بخشی از مقالهای است که با عنوان «ژنوم هشتپا و فرگشت نوآوریهای ریختشناختی و عصبی سرپایان» در میانه ماه آگوست اخیر در صفحات ۲۲۰ تا ۲۲۴ مجلد ۵۲۴ مجله nature منتشر شده است. دسترسی به کل متن این مقاله رایگان است و اطلاعات زیستشناختی کسبشده تا پایان دوره دبیرستان برای فهمیدن قسمتهای مهمی از آن کفایت میکند. اهمیت این مقاله هم از انتشار آن در مجله nature به روشنی مشهود است، بنابراین پیشنهاد میکنم بروید و خودتان آن را مطالعه کنید (از اینجا: goo.gl/0KdG6n)؛ اما اگر شما هم جزء کسانی هستید که زیستشناسی دبیرستان را گذراندهاید و هیچ از این نوشته سردرنمیآورید، میتوانید به عنوان قربانی نظام آموزشی ناکارآمد، از معلمها، مدرسه و آموزش و پرورش شکایت کنید. بههرحال، این موضوع را عرض کردم تا کسانی که در جریان خبرنویسی علمی از روی دست خارجیها رونویسی میکنند، معذور نمانند، وگرنه قصد دارم کمی بیشتر درباره این خبر علمی برای شما توضیح دهم.
۳ – هشتپاها، اسکوئیدها و ماهیان مرکب، نمایندگان زنده گروهی از نرمتنان «سرپا» یا «پا بر سر» (Cephalopod: کفالوپود) هستند که «دوآبششی» یا «بیصدف» نامیده میشود، زیرا دوآبشش دارند و صدفهای آنها (که بازمانده از صدفهای آباء و اجدادی نرمتنان است) به شدت تحلیلرفته و به زیر پوست بدن محدود شده است. به جز اینها، ناتیلوسها نیز که صدفهایی حلزونمانند و حجرهحجره دارند، جزء کفالوپودها محسوب میشوند، اما یک پله دورتر از تبار هشتپاها و اسکوئیدها و ماهیان مرکب قرار دارند و برخلاف «بیصدف»ها، نه تنها هنوز صدف اجدادی خود را حفظ کردهاند، بلکه دستگاه عصبی سادهتری نسبت به «بیصدفها» دارند. در حقیقت «بیصدفها» بیش از هرچیز به خاطر هوش و قدرت حل مسئلهشان که ناشی از دستگاه عصبی پیچیده ایشان است، مشهور هستند. دستگاه عصبی آنها به طور همگرا (یعنی به شیوه مشابه اما از مسیری مستقل) به دستگاه عصبی مهرهداران شباهت پیدا کرده است. به جز دستگاه عصبی، برخی ویژگیهای مشابه دیگر سرپایان و مهرهداران نیز حاصل فرگشت همگراست، از جمله گردش خون بسته (یعنی خون از سرخرگها وارد بافت نمیشود، بلکه وارد مویرگها میشود و از مویرگها وارد سیاهرگها میشود)، چشمهای دوربینی (یعنی چشم دارای عدسی و شبکیه و قرنیه که چندی پیش در دانستنیها درباره فرگشت همگرای آن توضیح دادهایم) و از همه جالبتر پیدایش غضروف به عنوان بافتی برای حفاظت از دستگاه عصبی مرکزی یا «مغز» حیوان.
۴ – همانطور که میبینید هیچکدام از این ویژگیها بینظیر نیستند، اما با تصور غالب در میان زیستشناسان سنتی تا حد زیادی متباین است. زیستشناسی سنتی (در برابر زیستشناسی فرگشتی) تا حد زیادی وامدار تصویر «نردبان خلقت» بوده است که از دوره یونان باستان در فلسفه طبیعی مطرح شده بود و لب کلامش این بود که موجودات زنده به ترتیب پیچیدگی روی پلکان نردبانی نشستهاند که از جمادات آغاز میشود و به تدریج پیچیدهتر میشود تا در نهایت به انسان میرسد. در این دیدگاه مسیری خطی از حضیض تا اوج کشیده شده و هر موجودی در پلهای از این نردبان، برای خود جایگاهی دارد. به علاوه هرچند پله از این نردبان، به عنوان «مرحله»ای (Grade) از سیر پیشرفت موجودات زنده شمرده میشوند که واجد «صفت»هایی کلی و ذاتی هستند، مثلاً «مرحله خزندگان» شامل حیواناتی میشود که عمدتاً «خونسرد» و «خزنده» و «خنگ» و «کند» هستند. عبارتهایی مثل «پَست» و «عالی» و «حد واسط» و «حلقه گمشده» نیز به جا مانده از چنین تصویری از سیر پیشرفت جانداران هستند. گرچه زیستشناسی سنتی در برابر زیستشناسی فرگشتی قرار میگیرد و قهراً انتظار داریم چنین برداشتی پس از مطرحشدن نظریه فرگشت زیستی از طریق انتخاب طبیعی مردود شمرده شود، اما چنین نشد و عملاً این دیدگاه تا اواخر سده بیستم میلادی، یعنی زمانی که ردهبندیهای فایلوژنتیک سرانجام سرسختترین زیستشناسان سنتی را نیز شکست دادند، به جای خود باقی بود. در آن سالهای نه چندان دور، ملغمهای از دو دیدگاه فرگشتی و نردبانی در ذهن و کلام زیستشناسان سنتی حاکم بود و نمود عالیاش همین است که «تصور عمده» ایشان بر این بوده که تنها مهرهداران (شبیهترین جانوران به انسان) دستگاه عصبی پیچیده دارند و بقیه جانوران به حکم تبعید از جایگاه مهرهداران، «لابد» نمیباید که دستگاه عصبی پیچیدهای داشته باشند. این دیدگاه گرچه فحوای غالب کلام طبیعیدانان بود، اما به شدت نیز ضدطبیعت بود، چراکه عملاً با آنچه که در طبیعت دیده میشد (یعنی دستگاه عصبی پیچیده سرپایان) تعارض داشت. هروقت هم که چنین تعارضی پررنگ میشد، موجوداتی که واجد چنین تعارضی بودند، به عنوان نمونههایی «استثنایی» و «فوقطبیعی» مطرح میشدند و به این ترتیب، این جریان «ضدطبیعی» همچنان با قدرت بر سر جای بود.
۵ – اما زیستشناسی فرگشتی سرانجام با از جای کندن «ردهبندی»های سنتی که کمابیش وامدار همان نگاه نردبانی بودند، ردهبندی فایلوژنتیک را جایگزین آنها کرد که مهمترین دستاوردش، جایگزینی تصویر «پیشرفت نردبانی» یا «تنوع شاخهشاخه» حیات بود. در این دیدگاه دوم، موجودات زنده اساساً در حال زایش تنوع و دگرگونی دائمی هستند و به این لحاظ تفاوتیافتن آنها با یکدیگر امری ذاتی است و برخلاف گذشته، قرار نیست فیالمثل همه خزندهها «خونسرد» یا همه جانوران بیمهره، «پست» و «ابتدایی» باشند. یکی از تبعات فرضگرفتن تغییر دائمی جانداران نیز همین است که اگر دو شاخه مختلف از جانداران، به دلیل شباهت در نیازها و شیوه زندگی، ویژگیهای مشابهی پیدا کردند، عجیب و غیرطبیعی نیست، زیرا قانونی طبیعی وجود ندارد که خزندگان را از خونگرم شدن و نرمتنان را از هوشمندشدن منع بکند. به علاوه هرچهقدر هم این تغییرات در گروهی گسترده و عمیق باشد، آن گروه به عنوان شاخهای جدا از خویشاوندان نزدیکش تفکیک نمیشود، مثلاً کسی خفاشها را به دلیل توانایی پرواز یا نهنگها و دلفینها را به دلیل بدن ماهیمانندشان از پستانداران جدا نمیکند.
۶ – اگر شما هم جزء آن دسته از خوانندگانی هستید که با خواندن مقدمه این یادداشت قصد کردهاید از نظام آموزشی شکایت کنید، بد نیست بدانید یکی از جاهایی که هنوز خبر این تغییر عمده در نگرش زیستی را دریافتنکرده، همین نظام آموزشی حاکم بر مدرسههای ایران است. نظام آموزشی المپیاد زیستشناسی ما البته در این میان استثناست، زیرا باید دانشآموزانی را تربیت کند که به نبردی علمی با هماوردهای بینالمللی بروند، بنابراین به سرعت خود را با آخرین دستاوردهای علمی منطبق کرده؛ هرچند حتی همین نظام آموزشی المپیادهای علمی ما هم، همچنان در همسایگی و زیرسایه نظامی بزرگتر میزید که به جای آمادگی برای رقابت علمی بینالمللی، به رقابتی نازل در حد منطقه و شهرستان و استان و نصب پارچههای تبریک و تفاخر بسنده میکند و نهایتاً همان نظام کنکوری پلید و انسانکُش را به رسمیت میشناسد. اما ما تنها بینصیبان عالم از علم روز نیستیم.
۷ – رسانههای زرد که نیمنگاهی نیز به ماجرای علم دارند، یکی از عمدهترین تولیدکنندگان شبهعلم هستند که هرگز اجازه عبور دانههای علم را از میان صافیهای ریزهخواری خود نمیدهند. اینطوری است که خبر مقاله مذکور درباره ژنوم هشتپا، در پایگاه اینترنتیmetro به این صورت درمیآید: «هشتپاها “بیگانهاند”: دانشمندان پس از بررسی DNA چنین تصمیمی گرفتهاند». در نخستین خط این خبر میخوانیم: «قصد ما ترساندن شما نیست، اما دانشمندان اقرار کردهاند که هشتپاها آنقدر عجیبند که ذاتاً بیگانه به حساب میآیند. نخستین توالییابی کامل ژنوم [آنها] نشان داده که هشتپاها کاملاً با بقیه جانوران متفاوت هستند – و ژنوم آنها سطوح بالایی از پیچیدگی را با ۳۳.۰۰۰ پروتئین نشان میدهد که بیشتر از [پروتئینهای] انسان است». در ادامه همین متن میخوانیم: «پژوهشگر آمریکایی، دکتر کلیفتون راگزدل از دانشگاه شیکاگو گفت: هشتپاها کاملاً متفاوت از بقیه جانوران به نظر میرسند، حتی با وجود هشت بازوی چسبنده، مغز بزرگ و تواناییهای هوشمندانه حل مسئله، نسبت به بقیه نرمتنان هم متفاوتند. جانورشناس درگذشته بریتانیایی، مارتین ولز گفته بود که هشتپاها بیگانه [=فضایی] هستند، بهاین ترتیب، باید گفت مقاله ما نخستین ژنوم توالییابیشده یک بیگانه را توصیف کرده است». (منبع: goo.gl/dV6YcI) نام کسی که این جملهها را به metro گفته، هشتمین نام از میان نُه نویسنده مقاله ژنوم هشتپا در nature است. آنطور که از پانویس مقاله این گروه در nature مشخص است، دو گروه موازی و جدا از دو دانشگاه برکلی و شیکاگو این طرح را آغاز کردهاند و در مراحل میانی و پایانی، نتایج خود را در اختیار هم قرار داده و مشترکاً مقاله خود را برای انتشار به natureدادهاند. دلایل مختلفی برای این سخنان میتوان در نظر گرفت که در خوشبینانهترین حالت تنها اشاره به استعارهای نامعمول از قول زیستشناسی دیگر است. پیش از این نیز در ادبیات علمی برای تأکید بر عجیببودن و متفاوتبودن جانورانی مثل سرپایان از عبارت «بیگانهها» [یعنی فضاییها] برای آنها استفاده میشد و البته هیچ احمقی هم نبود که این استعاره و کنایه را جدی بگیرد. مثال معروفش هم مستند مشهور Aliens of the Deep ساخت دیزنی در سال ۲۰۰۵ است که درباره زندگی جانوران اعماق دریاها ساخته شده است. اگر هم بخواهیم بدبینانه به گفتههای آقای راگزدل نگاه کنیم، موضوعاتی مربوط به منافع ثانویه پژوهش علمی (شهرت، کسب درآمد، اخذ حمایت مالی و رقابت ناسالم با سایر پژوهشگران) به ذهن خطور میکند. به ویژه تأکید روی عدد ۳۳.۰۰۰ پروتئین که اتفاقاً عدد چندان بزرگی محسوب نمیشود، نشان میدهد میان سطرهای این گزارش، خطوطی از فریب هم وجود دارد.
۸ – بههرروی، دلیل این گفتهها هرچه که باشد، اشتباه سایت مترو به سرعت در خبرگزاریهای دیگر نقل شد و البته در کمتر از ۲۴ ساعت، واکنشهایی جدی نسبت به آن در سایتهای خبری علمی دیده شد. برای مثال پایگاه علمی «از کوارکها تا کوآزارها» پاسخی را با این عنوان نسبت به خبر فضاییبودن هشتپاها منتشر کرد: «درس اول فرگشت: نه، هشتپا بیگانه نیست» (اینجا: goo.gl/fKDF9f).
۹ – اما طبق معمول همیشه (یادداشت شماره پیش را که به خاطر دارید)، کسانی در ایران نشستهاند که به دنبال زردترین خبرهای شبهعلمی و نقل بیپایهترین حرفهای قلمبه در محیط اینترنت فارسیزبان هستند. اینها نه دغدغه علم دارند، نه در جستجوی نقد روایتهای علمی هستند، بلکه تنها به کلیک و لایک و پلاس میاندیشند. این خبر هم به سرعت توسط همین گروه رصد شد و هم از پایگاههای خبری خارجنشین و «مدعی» سردرآورد (اینجا: goo.gl/ASOeZX)، هم از خبرگزاریهای داخلی (مثل اینجا: goo.gl/MLhtaC و goo.gl/qz8yQN)؛ آن هم با عباراتی که جز با زبانزد «یککلاغ چهل کلاغ» نمیتوان دگرگونی آنها را نسبت به نسخه خارجی توجیه کرد: «دانشمندان کشف کردند که اختاپوس از نظر خلقت بسیار عجیب و پیچیده است و آزمایش دیانای، دانشمندان را به این نتیجه رسانده که این موجود زمینی نیست». ببینید که چطور عبارتی استعاری زیر دست سیاسینویسهای بیاستعداد داخلی دگردیسی یافته و بوی توطئه از آن شنیده میشود (ما این جمله را با همان اغلاطی که در پایگاه خبری «دولت بهار» آمده بود، نقل میکنیم): «”مارنین ولز” حیوان شناس انگلیسی نیز پیش از مرگش گفته بود که اختاپوس یک موجود فضایی است و حالا پژوهشهای اخیر دانشمندان پس از بررسی توالی ژنوم اختاپوس اظهارات او را تقویت میکند». خبر کذایی با این عبارت پایان میگیرد که «دانشمندان تخمین میزنند که ژنوم اختاپوس شامل ۲ و هفت دهم میلیارد جفت دیانای باشد». توجه کنید که به جای فلان عدد جفت باز آلی سازنده DNA، نوشته فلان عدد DNA. همین نقل نادرست برای ما کافی است تا بفهمیم ناقل و مترجم این خبر سوادی کمتر از سالهای دبیرستان داشته است. گویا این رسم همیشگی خبرنویسی علمی در کشور ماست که بیسوادهای بیاستعداد را به کار علم میگمارند و البته همین نیز نشان میدهد که علم کجای کار ماست.