چارلز بوکوفسکی
چارلز بوکوفسکی، یک شاعر و داستان نویس لوس آنجلسی است .
اولین داستان کوتاهش را وقتی بیست و چهار ساله بود منتشر کرد، در سی و پنج سالگی سرودن شعر را آغاز کرد. رمان نویسی بوکوفسکی از زمانی شروع شد که جان مارتین مدیر انتشارات بلک اسپرو از او خواست تا رمان بنویسد، چون به نظر جان داستان از شعر پر فروش تر بود .
به عنوان نویسندهٔ تاثیر گذارِ معاصر اروپا نام برده میشود و سبکش بارها مورد تقلید قرار گرفتهاست نوشته هایش به شدت تحت تاثیر فضای شهر لس آنجلس است و همینطور ته مایه ای از طنز نیز پایه ثابت تمام نوشته هایش است. بیشتر رمان او به یاداشتهای روزانه میماند و چندان انسجام داستانی ندارد . در شعر گفتن هم پایبندی ای به قافیه ندارد و با آن مخالف است، میگویند کسی جرات نداشته سر این موضوع با او بحث کند که چرا از قافیه استفاده نمیکنی یا اینکه شعر با قافیه بهتر است . … در۱۶ اوت ۱۹۲۰ متولد شد و در۹ مارس ۱۹۹۴ در گذشت .
مثلا این قسمتی از رمان «عامه پسند» اوست:
من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقتها به دستهام نگاه میکنم و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی شوم. یا یک چیز دیگر.
ولی دستهام چهکار کردهاند؟ یک جایم را خاراندهاند، چک نوشتهاند، بند کفش بستهاند، سیفون کشیدهاند و غیره. دستهایم را حرام کردهام. همینطور ذهنم را.
و همچنین این ها قسمت هایی از نوشته های اوست:
ما برای رنج کشیدن آفریده شده ایم
ولی به دنبال لذت بردن می گردیم
باید پذیرفت که تنها راه ادامه دادن
لذت بردن از رنج هایی ست که می کشیم !
باید باور کنیم
تنهایی
تلخترین بلای بودن نیست
چیزهای بدتری هم هست
روزهای خستهای
که در خلوت خانه پیر میشوی
و سالهایی
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است
تازه
تازه پی میبریم
که تنهایی
تلخترین بلای بودن نیست
چیزهای بدتری هم هست :
دیر آمدن
دیر آمدن
یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشی می زند ، نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند ، نه! قید احساسش را می زند.
هوای خوب
مثل
زن خوب است
همیشه نیست
زمانی که هم است
دیرپا نیست.
مرد اما
پایدار تر است.
اگر بد باشد
می تواند مدت ها بد بماند
و اگر خوب باشد
به این زودی بد نمی شود.
اما زن عوض می شود
با
بچه
سن
رژیم
س ک س
حرف
ماه
بود و نبود آفتاب
وقت خوش.
زن را باید پرستاری کرد
با عشق.
حال آن که مرد
می تواند نیرومند تر شود
اگر به او نفرت بورزند.
زمانی که برای خود مشروب میریختم ، اندیشیدم
که مشکل مشروبات الکلی در این است
زمانی که اتفاق بدی میفتد
مینوشی تا فراموش کنی
زمانی که اتفاق خوبی میفتد
مینوشی تا جشن بگیری
و زمانی که هیچ اتفاقی نیفتاده
مینوشی تا اتفاقی بیفتد