یورش افغانان به فرماندهی محمود افغان در زمان شاه سلطانحسین صفوی به اصفهان و نشستن بر تخت سلطنت ایران و بعد غارت مردم یکی از حقایق ناراحت کننده تاریخ ماست. آنقدر دردناک که حتی انتقام نادرشاه و سپس کریمخان زند به چشم نمی آید.برویم سر اصل مطلب و محاصره اصفهان توسط نیروهای افغان که ورود خواربار به شهر قطع شد.وقتی مدت زمان محاصره طولانی شد قحطی به شهر راه یافت.کمی از وضعیت دردناک مردم را باهم میخوانیم:
محاصره ۹ ماه طول کشید چندین هزار نفر از گرسنگی تلف شدند،قرص نانی به چهار پنج اشرفی رسیده بود کم کم« قحطی به نحوی اشتداد یافت که دانهٔ گندمی به یک اشرفی خرید و فروش میشد، جمع کثیری قسم یادکردند که خصیهٔ (بیضه) الاغی را به بیست تومان خرید و فروش نموده بودند در منتظم ناصری هم آمده که هر خری را ۵۰ تومان می خریدند و یافت نمیشد و «اهل شهر از گرسنگی گوشت سگ و گربه که هیچ! چرم و پوست کهنه راجوشانده و میخوردند؛و چون اینگونه چیزها نایاب شد،به خوردن گوشت انسان اقدام نمودند و بر سر یک جنازه چندین نفر حاضر شده برای خوردن گوشت انسان مرده نزاع می نمودند،و کار به جائی رسید که یکدیگر را می کشتند و میخوردند، چنانکه پدر و مادر،فرزند بکشتند و خوردند و هرکس خواست از این وحشت نجات یابد و از شهر خارج شد به شمشیر افغانان کشته شد.


در باب قیمتها، گیلاننتز، که همانوقت در اصفهان بوده،می نویسد: «گندم هرمنی ۸ تومان، برنج هرمنی ۱۰ تومان، روغن هر منی ۱۲ تومان، تخم مرغ هر دانه ۲۰۰ دینار. دیگر در شهر گوسفند، گاو، اسب و شتر باقی نماند که بمصرف خوراک رسد، ازینرو مردم به خوردن گوشت خر ناگزیر شدند که هرمن آن دو تومان قیمت داشت ،مردم شهر به خوردن گوشت سگان، گربگان، و پوست و فضولات جانوران و کفش های کهنه و هر حیوانی که میتوانستند بگیرند، ناچار شدند. گرسنگی چندان بود که جوانی پستانهای خواهر مردهٔ خویش را برید. بسیاری از هردم ، فرزندان خود را جوشاندند و یا کباب کردند و خوردند»
در این وضعیت شاه به مشورت با ملا های دربار پرداخت و نتیجه آن شدکه در چگونگی مقابله با افغانان دستور پخت آبگوشتی سحرآمیز را داد و چنین می پنداشت که پس از اطعام سپاهیان، آنان به صورت نامرئی مبدل خواهند شد و در نتیجه مزیتی عظیم بر دشمن خواهند یافت. آبگوشت باید در ظرفی تهیه می شد که در هر یک از آنها دو پاچه بز نر با ۳۲۵ غلاف سبز نخود و تلاوت ۳۲۵ تشهد توسط دوشیزه ای بر سر آن خوانده می شد و این سفارشهایی بود که ملا ها به شاه برای پخت این آبگوشت سحرآمیز داده بودند.نتیجه این تدبیر ملاها این شد که قحطی و فقر چندان کار را سخت کرد که به قدر سی چهل هزار نفر حمله به دولتخانه شورش برده، طلب نان کردند و سنگ و کلوخ بسیار بر در و دیوار عمارات زده و میگفتند: یا فکری بر حال ما بکن. یا محمود افغان را داخل کن»
حتی دستگاه سلطنتی نیز چیزی برای خوراکی نداشت چنانکه در این روزهای آخر ، « برای شاه فقط سه نفر شتر باقی ماند، وی آنها را قربانی کرد و گوشت آنها را میان مردم تقسیم کرد و با چشم اشکبار نماز و دعای خویش را بجای آورد به مردم گفت :«اکنون اراده خداوند آنست که از تاج و تخت استعفا کرده ایران را به افغانان سپارم»
منتظم اینگونه ادامه میدهد: «روز دیگر با سیصد نفرسوارو جمعی از امراء از شهر در آمده به جانب اردوی افغان رفتند ، و چون نزدیک رسیدند . به بهانهٔ آنکه محمود در خواب است مدتی آن جماعت را نگاهداشتند.” در واقع محمود خواب نبود، از روی عمد به فرستاده چنین پاسخ دادند. آنان ، شاه سلطان حسین را بر پشت اسب چندی پای کوه در آفتاب نگاهداشتند و سپس نزد محمودش بردند “محمود، شاه را زیاده از حیاط استقبال نکرد و رجال دولت خود بر سرپا ایستاده و با شاه به یکدیگر سلام دادند».”«شاه بدو گفت سلام علیکم۔ محمود که بر چهرهٔ شاه نظر نمی کرد و چشم بر کف اطاق دوخته بود، جواب داد: و علیکم السلام .» شاه، «محمود را در بغل گرفت و میان چشم او را بوسه داد و از بغل خود جیقه را در اورده برسر محمود زد و گفت: تقدیر ازل تاج و تخت ایران را از من گرفته به شما لایق دید… و مبارکباد گفت وسپس به رجال دولت خود و محمود نگاه کرد و گفت تا این زمان در ممالک ایران من شاه بودم، والحال تاج و ملک و تخت همه را به تصرف میر محمود دادم، بعد ازین شاه من و شما اینست . » سپس قهوہ وقلیان اوردند و نخست محمود نوشید و سپس ماجرای تقسیم زنان شاه، جلوی چشمانش!به زور توانست از بیشتر از هزار زن حرمسرا ۴ عدد را انتخاب کند که بعد از مدتی به سراغش امدند و و سه تای دیگر را بردند تنها یک تن را برایش باقی گذاشتند.و این سر انجام پادشاهی که به جای تلاش سر به آسمان همراه با ملاهای مخصوص خود دعا کرد. بعضی از آن اشخاصی که در آن دربار بودند و با راهکار های غلط باعث تراژدی اصفهان شدند را بنده امروز در قرن بیست و یکم جرات آوردن نامش را هم ندارم زیرا هنوز تقدس دارند.یاران تاریخ هموراه به ما درس عبرت میدهد اگر عمیق نگاه کنیم.در هیچ جنگی پیروزی بدون فداکاری امکان پذیر نیست.

منبع:

عالم آرای نادری، ص ۲۱
سقوط اصفهان: گزارشهای گیلاننتز درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان ( گیلاننتز از اهالی ارمنستان بوده که مقارن با حمله ی افغانها به اصفهان، در ایران به سر می برده است و وقایع آن را در قالب ۱۳۳ گزارش شرح داده است.)
فارسنامه ناصری ص ۱۶۰
منتظم ناصری جد ص ۲۶۲
qajartime-inesta