ایرانیان اولین کسانی بوده اند که از ابزارها برای تولید صداهای دلنشین استفاده می کرده اند. تمامی صاحبنظران اذعان داردند که موسیقی بعد از اسلام ریشه در موسیقی پیش از اسلام دارد و آثار آن در موسیقی بعد از اسلام نیز مشهود گشته است.

آنچه که موجب دوام موسیقی ایران پس از اسلام شد، آن هم علی رغم مخالفت های زیاد و دادن نسبتهای همچون نوای شیطان به این هنر، ریشه ی عمیقی بود که موسیقی در دیگر هنرها دوانده بود و آن ارتباط ذاتی که با سرشت انسان برقرار کرده بود.

تاریخ موسیقی ایرانی

در زمان اشکانیان، موسیقی و شعر به هم نزدیک شده بود، چنان که شخص نمی توانست بدون اینکه با موسیقی آشنا باشد و یا در زدن یکی از سازها مهارت داشته باشد، شاعر باشد. در این زمان، شاعر موسیقی دان دارای اعتبار بسیاری بود و می توانست به تنهایی برنامه اجرا کند و یا در میان مردم به سرودن شعر و نواختن موسیقی بپردازد.

سنت همراهی شعر و موسیقی به دوره ی ساسانیان نیز رسید، چنانکه ثعالبی گوید: «خدمتکار خسرو  پرویز در پاسخ او که می پرسد زیباترین موسیقی کدام است می گوید: آواز ساز زهی که صدایی چون آواز باشد و آوازی که زیر و بمش همانند صدای ساز باشد.

این سنت بعدها ادامه یافت به طوری که در قرن دهم هجری، رودکی شاعر عهد ساسانی بدیهه سرایی می کند و شعرش را همراه با ساز می خواند.

موسیقی در زمان ساسانیان به حد کمال و رشد خود رسید. بر اساس نامه ی «تنسر» اردشیر جامعه ی ایران را به چهار طبقه تقسیم کرد که در طبقه ی سوم، نویسندگان، پزشکان، خنیاگران و ستاره شناسان قرار می گرفتند و منظور از خنیاگران همان موسیقی دانان است. در نامه ی تنسر تاکید شده است که تغییر از طبقه ای به طبقه ی دیگر تقریبا غیر ممکن است، اما گفته می شود که مردان با استعداد به آسانی در طبقه ی سوم پذیرفته می شوند و این امر بیانگر آن است که در خنیاگری، مسئله استعداد بیش از مسئله ی طبقه یا ارث مطرح بوده است.

ایرانیان به تاثیرات نشاط اجتماعی موسیقی کاملا آگاه بوده اند چنانکه بهرام گور دستور می دهد تا ۱۲۰۰۰ خواننده ی زن و مرد از هند بیاورند و مخارج آنها را تامین کنند تا آنها به میان مردم بروند و بدون گرفتن پول برای آنها بخوانند و بنوازند.

در زمان خسرو پرویز، مقام موسیقی به والاترین درجه ی خود رسید. در این زمان بود که ایران دارای نوازنده های مشهوری چون باربد، نکیسا، سرکش و رامتین شد و هر یک از آنها در ساختن آهنگ و پیشرفت موسیقی ایران، نقش مهمی را انجام دادند، به طوری که اختراع دستگاه های موسیقی ایران را به باربد نسبت می دهند. باربد، به روایت برهان قاطع، سی لح داشته و بنا بر روایت دیگر، برای رزم خسروپرویز، ۳۶۰ دستان ساخته بود و هر روز دستانی می نواخت.

تعدادی از این نغمات به موسیقی بعد از اسلام نیز رسید و بسیاری تغییر پیدا کرد. از جمله نغمات بر جای مانده از باربد می توان به چکاوک و نوروز در همایون، خسروانی در ماهور، جامه دران در اصفهان، زیرافکن در شور و نهضت در نوا اشاره کرد.

ابن خلدون متفکر و مورخ بزرگ، نهصد سال پیش در مورد موسیقی اینچنین می گوید: موسیقی از آخرین صنایعی است که در اجتماع و عمران پدید می آید. زیرا این فن از هنرهای تفننی و مربوط به دوران کمال اجتماعات است و بجز خاصیت آسودگی و تفریح به هیچ یک از خصوصیات اجتماع وابستگی ندارد و نیز این هنر از نخستین صنایعی است که در هنگام ویرانی و سیر قهقرایی یک اجتماع، از آن رخت بر می بندد و زایل می شود.

مؤید این سخن، موسیقی در ایران باستان است. در این دوره با آن همه آسایش و نعمت و فراخی زندگی، موسیقی به چنان درجه ای از شکوفایی رسیده بود که به جرأت می توان گفت، بسیار بالاتر و برتر از موسیقی این زمان ایران بوده است.

شاید در هیچ یک از ملل نتوان هنر موسیقی را با این وسعتی که در ایران وجود داشته است بیابیم.

در مورد پیدایش ساز و آواز و موسیقی بسیار گفته اند:

یونانیان مدعی اند که این علم را فیثاغورث حکیم بیرون آورد و گویند فیثاغورث اصل موسیقی را از عدم تساوی اصواتی که به وسیله ی چند آهنگر با پتک زده می شد درک کرد.

هندو ها معتقدند که موسیقی را آنها از ققنوس آموخته اند. و عده ای آن را به موسی نسبت می دهند

«عبرانی ها» آغاز موسیقی را با اشعار «تورات» و در حدود سال ۱۸۰۰ قبل از میلاد می دانستند.

با این همه..

چندین سال پیش در خرابه های شهر «اور» پایتخت «سومر و کلده» نزدیکی های خلیج فارس، یک نوع «چنگ» پیدا شد که از عمر آن بیش از چهار هزار سال می گذشت.