دیوید کاپرفیلد ؛ کریس انجل و بسیاری از تردست های حرفه ای با بهره گیری از تکنیک های تصویربرداری؛ حقه های ساده فیزیکی و یا گاهی اختراعات پیچیده کارهای خارق العاده ای انجام می دهند. پرواز می کنند؛ از وسط به دو نیم تقسیم می شوند؛ روی آب راه می روند و ذهن خوانی می کنند؛ اشیاء را حرکت می دهند و از داخل شیشه عبور می کنند. اما واقعیت ماجرا چیست؟ آیا به راستی می توان قوانین فیزیک را نقض کرد؟

اغلب راجع به بروز پدیده های  عجیب و به ظاهر فراطبیعی، راه رفتن روی آب، معلق شدن مرتاض ها روی هوا، راه رفتن روی آتش و انرژی دستان شفابخش ، خم کردن قاشق و … اخبار و اطلاعات گوناگونی شنیده ایم. عده زیادی از مردم با دیدن یا شنیدن روایت این پدیده های اسرارآمیز ، در نهایت حیرت، وقوع آنها را به نیروهای غریب و ناشناخته منتسب می کنند. بسیاری ازمردم اساساً امکان رخداد پدیده هایی خلاف قواعد فیزیک را می پذیرند.

refraction_glass_spoon

از بین مباحث مرتبط با فیزیک کلاسیک؛  الکترومغناطیس، ترمودینامیک، گرانش و همچنین اپتیک به خصوص در سرفصل های نور، آیینه و عدسی از پرکاربردترین خاصیت های فیزیکی در شعبده ها و تردستی ها و جادوگری ها در برنامه های مدعیان مسائل پارانرمال و فراطبیعی هستند. در این میان نیروی الکترومغناطیس و گرانش ، اصطلاحاً نیروهای میدانی Body  force هستند ، نحوهء عمل شان به مراتب از نیروهای تماسی Contact force عجیب تر است. مثلا نیروی مغناطیسی آهنربا می تواند بدون تماس مستقیم ؛ آهن یا آهنربای مجاورش را جابجا کندو از آنجایی که این نیرو تماسی نیست و دیده هم نمی شود به عنوان یک قدرت خارق العاده فراطبیعی جلوه کند.

آیینه ها و عدسی ها هم گاهی خواصی اعجاب انگیزی دارند. مانند شکست نور و یا معکوس و وارون شدن تصویر یا حتی تصویر مجازی با ابعاد کوچکتر یا بزرگتر از شیء. از دیگر سو خواص ترمودینامیکی هم در بسیاری از مواد می توانند در یک فرایند شیمیایی یا حرارتی ، خواصی را بروز دهند که سبب حیرت ناظران گردد.

این نمایش ها گاهی صرفا به جهت تفریح و سرگرمی برگزار می شوند اما در مقابل بسیاری از سودجویان و شیادان خبره و حرفه ای نیز با صحنه سازی های استادانه ، خود را صاحب کرامات و نیروهای خارق العاده نشان داده و در ازای ارائه خدمات پوچ و بی حاصل، کسب درآمد می کنند. آنها با بهره گیری از جهل و ناآگاهی عموم مردم از دانش و روش علمی، سناریوهای پیچیده و گاه خلاقانه ای طراحی میکنند و گاه با حقه و نیرنگ زیرکانه، به ظاهر کارهای خارق العاده ای انجام می دهند. بطوری که هر کسی ممکن است رد پای یک سری قوای غیبی و فراطبیعی را مشاهده کند. در حالیکه همه چیز ، تنها یک صحنه سازی حساب شده، با بهره گیری از یکسری روش های شعبده و تردستی و تاثیر روانی است.

گاهی این حقه ها مخلوطی از یک قاعده ریاضی ساده و یک تاثیر روانی است. مثلا فرد از شما می خواهد در ذهن خودتان یک عدد دو رقمی انتخاب کنید. سپس حال جمع دو رقم را از عدد انتخابی در ذهن تان کم کنید. در نهایت با نشان دادن یک مجموعه اشکال مختلف از شما خواسته می شود شکل متناظر با عدد جواب را در ذهن به خاطر بسپارید. کمی بعد می بینید که فرد دقیقا همان شکل عدد جواب را به شما می گوید. گویی که ذهن تان را حتی از پشت مانیتور کامپیوتر خوانده و انگار که می دانسته شما در ذهن تان چه عددی را انتخاب کرده بودید. واقعیت داستان اما چیز دیگری است. یک قاعده ریاضی ساده که می گوید هرگاه حاصل جمع دو رقم هر عدد دورقمی دلخواه از آن عدد کم شود حاصل اش مضربی از ۹ خواهد بود. بنابراین عدد انتخابی در ذهن شما هر آنچه که باشد؛ ۳۹ باشد یا ۷۴ تفاوتی نمی کند. فارغ از آنچه که شما در ذهن انتخاب کرده اید همواره پاسخ غیبگوی قلابی ؛ درست از آب درخواهد آمد.

در اصطلاح به کسانی که مچ این شیادان را میگیرند یا حقه های آنان را بر ملا میکنند Debunker)دست رو کن) گفته می شود . اما مچ گیری از مجریان برنامه فریب عمومی همواره کار ساده ای نیست و گاه مستلزم طراحی آزمون های کنترلی پیچیده است. حتی ممکن است دانشمندان خبره هم نتوانند به راحتی دست یک رمال، تردست یا فالگیر و غیبگو و شفادهنده را رو کنند و نوع حقه اش را بر ملا سازند. چه رسد به مردم عادی و زودباور، که به دلیل دوری از نگرش علمی، به راحتی فریب می خورند.    حتی ممکن است دانشمندان هم گاهی در اینکه چه نتایجی را میتوان بر حسب دریافت حسی عادی Ordinary Sensory Perception  دسته بندی کرد یا در ردهء دریافت حسی پارانرمال  Extrasensory perception، نقاط ضعف بزرگی داشته باشند و حتی نتوانند آزمون های کنترلی درستی در این خصوص طراحی کنند.

یکی از بهترین نمونه های تاریخی این ادعا پروژهء آلفا Project Alpha است. استیو شا Steve Shaw و مایکل ادواردز Michael Edwards با راهنمایی جیمز رندی به یکی از سرمایه دار ترین و مجهز ترین آزمایشگاه های فیزیک دنیا یعنی آزمایشگاه پژوهش های وراحسی مک دانل McDonnell-Labor در دانشگاه واشنگتن در سنت لویی میسوری رفتند.. شا و ادواردز هیات پژوهشی آزمایشگاه مک دانل را متقاعد کردند که از نیروی غیبی برخوردارند. آنها بمدت ۳ سال در آزمایشگاه تحت آزمون قرار گرفتند. فلزات را بصورت فراطبیعی خم کردند، ذهن خوانی کردند، محتویات نامه سربسته را برملا کردند فیوزهای کار گذاشته شده در جعبه های حفاظتی را سوزاندند و … اما هیچیک از هیات پژوهشی متوجه نوع نیرنگ و حقه این دوشعبده باز نشدند و چون آزمون های کنترلی ضعیفی طراحی شده بود نتوانستند مچ این دو نفر را بگیرند حتی وقتی که ویدئوی کارهای خارق العاده شا و ادواردز را بررسی کردند باز هم هیچ نتیجه ای نداد.

در هند مرتاضان و خدایان بسیاری با بهره گیری از حقه های فیزیکی نمایش های حیرت انگیزی را اجرا می کنند. روی میخ دراز می کشند و می ایستند یا با تکیه به یک عصا ظاهرا روی هوا می نشینند و معلق می شوند یا به گفته خودشان با نگاه ؛ قطار در حال حرکت را متوقف می کنند. این حقه ها همگی با استفاده از ابزارهای ساده فیزیکی انجام می شوند و به عبارت دیگر یک نوع تردستی یا شعبده بازی هستند. قطعا باور نمی کنیم که شعبده باز؛ واقعا عصای خود را تبدیل به خرگوش می کند و یا کلاه اش واقعا کبوتر می شود. همه ما می دانیم که خرگوش یا کبوتر جایی در آستین و لباس شعبده باز پنهان شده و در چشم به هم زدنی لابلای دود و پارچه و کلاه بیرون کشیده می شود. مرتاض هندو در واقعیت تنها کاری که انجام می دهد هماهنگی قبلی با راننده قطار است مبنی بر این که با دیدن او ترمز کرده و بایستد. این نمایش اما تنها سودی که دارد حیرت ناظران است و ارج  و قرب و اعتبار مرتاض در نزد مردم ساده دل.

 

Fliegender-Moench-enttarnt-3

  در همین زمینه می توان از ساتیا سای بابا सत्य साईं बाबा نام برد. او یکی از موفق ترین مجریان فریب عمومی بود که چند سال پیش فوت کرد. سای بابا ظاهرا معجزات و تردستی های بسیاری انجام میداد. خاک را طلا میکرد و روی هوا معلق میشد و آب را به بنزین تبدیل میکرد، گوی طلا استفراغ می کرد و غیب می شد و کارهای عجیب و غریب دیگر . چند سال پیش که سای بابا فوت کرد ۹۸ کیلوگرم طلا و همچنین ۳۰۷ کیلوگرم زیور آلات نقره و مبلغی پول نقد معادل ۲٫۶ میلیون دلار به صورت نقدی از خود بجای گذاشت. در سال های بعد بیش از ۷٫۸ میلیون دلار دیگر در اتاق های دیگر وی پیدا شد.

در آپریل سال ۱۹۷۶ یک نفر فیزیکدان به نام ناراسیمهایاه، که معاون رئیس دانشگاه بنگلور بود، یک کمیته برای بررسی و علمی معجزات و خرافات تاسیس کرد و سه نامه به ساتیا سای بابا نوشت ودر آن علناً او را به چالش کشید که معجزاتش را (یعنی در واقع همان حقه هایش را) تحت شرایط کنترل شده انجام دهد! ساتیا سای بابا که می دانست در یک آزمون علمی ؛ حقه هایش بر ملا می شود و هر آنچه که رشته ؛ پنبه می شود این دعوت را نپذیرفت و گفت: علوم باید تحقیقات خود را تنها به چیزهایی که متعلق به حواس بشر است محدود کنند، چون معنویت فراتر از حواس است. اگر می خواهید ماهیت قدرت معنوی را بفهمید فقط از طریق مسیر معنوی می توانید آنرا درک کنید و نه از طریق علم. آن چه که علم می تواند حل کند فقط بخش کوچکی از پدیده های کیهانی است!