آنچه در زیر مطالع می فرمایید نقدیست کالبد شکافانه بر ریزترین و تاثیرگذارترین واژه ها در وادی هنر، بر گرفته از کتاب تاریخ هنر ایران.

اگر بخواهیم هنر را در ریز ترین سافی های تاریخ الک کنیم، به نمادها می رسیم. نمادها پیامهایی هستند که ذهن با اولین ایماها و اشاره ها دریافت میکند.

اولین روندی که همه ی فرهنگ های جهان طی کرده اند، «نماد سازی» است: کافی است این زمینه نماد سازی تعزیه در زنگ و حرکت و یا قراردادهای صحنه ای ژاپن و یا ایما و اشارات دست و صورت تئاترِ هزاران ساله هند را مثال آوریم. نماد سازی برای به دست دادن غلظت معنا، اشارات پنهانی هستی و نیز به سبب الکن بودن علایم روزمره برای بیان تصاویر ژرف معنوی است. به همین منظور دو عنصر اساسی بیان صحنه ای همه ی تئاترهایی که ادعای متافیزیکی دارند، رقص و موسیقی است. این هر دو، داستان به نمایش در آمده را به زبانی «غیرواقع» تبدیل و روایت کرده و از طریق عملکرد نمادین خود با بخش تاریک ذهن ما یا جهان ناخودآگاه پیوندهای محکم ایجاد می کنند.

هنر در نمادها

در فضایی که سه عنصر غیر قابل تفکیکِ داستان و رقص و موسیقی در این شیوه ی تئاتر می آفریند، نه در جهت پیچش داستان – که غالبا بسیار ساده و روان – است بلکه در جهت القای معانی ژرف و لحظات سنگینی است که به سبب کندی رشد داستان دست می دهد. به عبارت دیگر نمایش در عرض و یا پهنا است که به عمق و معنا دست می یابد و نه در درازای حادثه و پیچ و خم های هیجان انگیز و قصه وار آن. و چون نمایش آیینی، نمایش تأمل و تعمق است، این جهان زیرین معناهاست که ما را به خود جذب می کند و نه کشش سطحی حوادث. حتی کاربرد «بخور» نیز برای آن است که تئاتر آیینی حواس پنج گانه بیننده را می طلبد. به همین منظور کم نیستند آیین ها یا نمایش های آیینی که از عصر و بخور استفاده کامل و اصولی می برند.

اما آنچه که همه ی این عناصر را به هم پیوند می دهد، «نظم» است، که می توان آن را «پالودگی» هم تعبیر کرد. نظم و دقت و پالودگی در به کار گیری جزئیات، در محار کردن حرکات و در کنترل کردن جزیی ترین نشانه ها و نمادها، امکانی است که برای فراخوانی ایزدان بر زمین، حلول روح و مراقبت از جلوه گر شدن ارزش های معنوی به کار می بندند. تنها در نظم دقیق است که یک آیین درست به جا می آید، و در پالودگی است که بیان جسمی به سود بیان روحی جا باز می کند.