حدود ۲هزار سال قبل شیرها در سراسر آفریقا، خاورمیانه، شبه‌جزیره عربستان و شمال‌شرقی هند زندگی می‌کردند؛ اما طی دو قرن گذشته فعالیت‌های مخرب انسان موجب کاهش تعداد و گستره پراکندگی آنها شد. در اواخر قرن نوزدهم گستره پراکندگی شیرهای ایرانی در آفریقا به کوه‌های اطلس، مراکش و در آسیا به بخش‌های کوچکی از ایران، عراق، هند و احتمالا پاکستان محدود می‌شد. اما امروزه بیشتر شیرها در دشت‌ها و ساواناهای آفریقا (زیرگونه شیر آفریقایی) و تعداد کمی (زیرگونه شیر ایرانی) هم در هند زندگی می‌کنند.

گزارش‌ها نشان می‌دهند در سال ۱۹۰۰ تنها ۲۰ قلاده شیر در نواحی جنگلی «گیر» در شمال‌غربی هند زندگی می‌کردند. در ابتدای قرن بیستم محمد رسول‌خنجی، حاکم منطقه جوناگاد (در ایالت «گجرات») بود. او در شکار پلنگ مهارت ویژه‌ای داشت؛ اما علاقه‌ای به ریشه‌کن کردن جمعیت خویشاوندان بزرگ‌تر آنها نداشت. بنابراین قوانین سفت و سختی را تصویب کرد تا شکار شیرهای «گیر» را کاهش دهد که همین موضوع موجب حفظ و بهبود جمعیت شیرهای منطقه شد.
پس از استقلال هند در سال ۱۹۴۷، دولت هند برای نجات جمعیت شیرهای کشورش بسیار تلاش کرد. از جمله این تلاش‌ها می‌توان به ممنوعیت شکار شیر از سال ۱۹۵۵ و ایجاد پناهگاه حیات‌وحش «گیر» به وسعت ۱۲۶۵ کیلومترمربع در سال ۱۹۶۵ اشاره کرد. در سال ۱۹۷۵ وسعت این منطقه تحت حفاظت به ۱۴۵۰ کیلومترمربع افزایش یافت و منطقه‌ای مرکزی درون آن به وسعت ۲۵۸ کیلومترمربع به عنوان پارک ملی اعلام و از انسان و دام خالی شد (هرچند از آن زمان تاکنون چند‌هزار دامدار به همراه دام‌هایشان در آبادی‌های اطراف زندگی کرده و هنوز هم زندگی می‌کنند.) در سال ۲۰۱۰ حدود ۴۱۱ راس شیر در جنگل‌های «گیر» زندگی می‌کردند. اگرچه این رقم کمی مبالغه‌آمیز به نظر می‌آید؛ اما گفته می‌شود از این تعداد، ۱۵۰ راس نا‌بالغ و توله‌ بودند. تعداد زیادی از این شیرها هرگز به سن تولیدمثل نرسیدند.
بررسی‌های ژنتیکی با احتیاط نشان داده‌اند که زیرگونه ایرانی (Panthera leo persica) بین ۲۰۰ تا ۵۵هزار سال پیش از زیرگونه‌ آفریقایی جدا شده است. برخی ویژگی‌های ریخت‌شناسی، شیر ایرانی را از شیر آفریقایی متمایز می‌کند. مهم‌ترین ویژگی ریخت‌شناسی، وجود چین شکمی است که تقریبا در تمام شیرهای ایرانی (به‌ویژه در نرها) دیده می‌شود؛ اما این ویژگی تنها در تعداد اندکی از شیرهای آفریقایی دیده می‌شود. وجود چین شکمی در تمامی شیرهای «گیر» نشان می‌دهد آنها از نظر ژنتیکی یکسان هستند. شکار بی‌رویه موجب از میان رفتن درصد چشمگیری از شیرها شد. این کاهش جمعیت به دلیل پدیده‌ای که امروزه زیست‌شناسان آن را «گلوگاه جمعیتی» می‌نامند، به افزایش یکدستی ژنتیکی در شیرها منجر شد (به دلیل محدودیت شمار جفت‌های در دسترس، تعداد جفت‌گیری میان اعضای نزدیک خانواده بیشتر می‌شود. بنابراین بسیاری از شیرهای امروزی همگی خویشاوند نزدیک هستند).

Lion-wallpapers-desktop-HD-photo-images-18

اندازه کوچک جمعیت
به‌رغم اختلاف‌های فیزیکی، شیرهای آسیایی ویژگی‌های اکولوژیک مشابهی با همنوعان آفریقایی خود نشان می‌دهند. ماده‌های خویشاوند هسته هر «ائتلاف» (pride) را تشکیل می‌دهند و از قلمرو خود دفاع می‌کنند. نرهای بالغ هم که معمولا خویشاوند هستند، گروه‌های کوچکی تشکیل می‌دهند و با کمک یکدیگر از ماده‌های درون «ائتلاف» خود در مقابل گروه‌های رقیب حفاظت می‌کنند. اما در «گیر» همه چیز کوچک شده است. در جنگل‌های «گیر» شیرهایی که گروه تشکیل می‌دهند به دو شیر نر محدود می‌شود؛ درحالی‌که در شرق و جنوب آفریقا بیش از ۹ شیر نر با یکدیگر گروه را تشکیل می‌دهند. این موضوع در مورد «ائتلاف»ها هم صادق است. در جنگل‌های «گیر» هر «ائتلاف» شامل دو یا سه شیر ماده است که با احتساب توله‌ها و شیرهای نابالغ، تعداد آنها به ۶ می‌رسد؛ در حالی‌که در «ائتلاف»های شرق و جنوب آفریقا ۴ تا ۱۱ شیر ماده دیده می‌شود. (با احتساب توله‌ها و شیرهای نابالغ این رقم تا ۲۰ هم می‌رسد.)
علاوه‌براین، شیرهای «گیر» (هم نر و هم ماده) نسبت به عموزاده‌های آفریقایی خود، بیشتر عمرشان را به تنهایی سپری می‌کنند و دلیل اصلی این موضوع هم غذاست. به عنوان یک قاعده کلی، هرچه اندازه شکار کوچک‌تر باشد، شیرها ترجیح می‌دهند مستقلا به شکار بپردازند و بالعکس هرچه اندازه شکار بزرگ‌تر باشد، شیرها به شکار دسته‌جمعی و زندگی گروهی روی می‌آورند. در ساواناهای آفریقا، فراوانی گیاهخواران بزرگی مثل بوفالو، گورخر و ویلدبیست‌ها و نیاز به شکار طعمه‌های بزرگ، مهم‌ترین عاملی است که در اولین مرحله از تکامل شیرها، آنها را وادار کرده با یکدیگر متحد شوند. یک شیر تنها که قصد شکار گورخری را دارد، ناخواسته تمام نگاه‌ها را متوجه خود می‌کند و همین مساله است که حس همکاری را در ماده‌های خویشاوند تحریک می‌کند؛ شراکت با خانواده از دزدیده شدن غذا توسط شیرهای غیرخویشاوند یا لاشخورهای دیگر بهتر است.
در «گیر» جثه طعمه بسیار کوچک‌تر است؛ به طوری که وزن فراوان‌ترین طعمه یعنی «چیتال» حدود ۵۰ کیلوگرم است. بنابراین امکان اینکه رقبای شیر، طعمه‌اش را از چنگش دربیاورند، بسیار کم است چون شیر به سرعت طعمه‌اش را می‌خورد. عامل دیگری که باعث کوچک ماندن شیرهای «گیر» شده، زیستگاه جنگلی «گیر» است. این زیستگاه پوشش مناسبی را در اختیار شیرها قرار می‌دهد تا بتوانند شکارشان را از سایر شکارچیان مخفی نگهدارند.
این مشاهدات اگرچه نشان می‌دهند گروه‌گرایی شیرها در «گیر» کم‌کم در حال از میان رفتن است؛ اما در حقیقت این تغییر رفتار بر ذاتی بودن انعطاف‌پذیری سیستم اجتماعی در این زیرگونه دلالت دارد. شیرهای آسیایی نسبت به شکارچیان بزرگ بوفالو در پارک ملی «کروگر» یا شیرهای فیل‌کش شمال «بوتسوانا» موفقیت کمتری ندارند.

 

تضاد با آدمی
متاسفانه میان آخرین شیرهای آسیایی با شیرهای آفریقایی اختلاف دیگری هم وجود دارد: حضور مردم و حیوانات اهلی آنها در کنار آنها. شیرهای «گیر» گاهی به دام‌ها و بوفالوهای اهلی مردم محلی «مالدهاری» حمله می‌کنند. این مساله به برخوردهای غیرقابل‌اجتنابی میان انسان و شیرها منجر می‌‌شود که شیرها به‌ندرت برنده آن هستند.
در سال ۱۹۷۰ دولت، قانونی را تصویب کرد که براساس آن تعداد زیادی از دامدارانی که در اطراف نواحی جنگلی «گیر» زندگی می‌کردند باید منطقه را ترک می‌کردند. در آن زمان حدود ۴۸۰۰ دامدار و و ۲۵۰۰ راس دام در مرزهای «گیر» زندگی می‌کردند. بین ۱۹۷۲ و ۱۹۸۷ دوسوم خانواده «مالدهاری»ها از منطقه خارج شدند. اگرچه عده بسیاری به تصویب این قانون اعتراض کردند و دولت هم در اسکان مجدد این افراد با مشکلات بسیاری مواجه شد؛ اما آنچه اهمیت داشت حفظ جنگل «گیر» و شیرهای ساکن آن بود.
حیوانات اهلی با گیاهخواران بومی منطقه بر سر غذا رقابت می‌کردند و همین مساله موجب شده بود تا مردم محلی برای تامین علوفه دام و سوخت مورد نیاز برای تهیه غذا به قطع درختان جنگل روی بیاورند. تا قبل از اجرای سیاست اسکان مجدد حدود ۵۶۰۰ تا ۶۴۰۰ حیوان وحشی از جمله «چیتال»، گراز وحشی و گوزن «سمبر» (sambar) در «گیر» زندگی می‌کردند. در سال ۲۰۱۰ برآوردها نشان می‌داد این تعداد به ۶۵۰۰۰ راس افزایش یافته است. این ۱۰ برابر شدن تعداد در نتیجه اجرای سیاست حفاظت از جنگل به دست آمده بود. اما فشارهای وارده از سمت انسان دوباره به نقطه اوج رسید. امروزه در «گیر» نزدیک به ۶هزار انسان زندگی می‌کنند و دام‌هایی هم که با آنها زندگی می‌کنند به همان تعداد سال ۱۹۷۰ است. ۱۰۰هزار نفر هم همراه ۹۵هزار گاو و بوفالوی خود در روستاهای نواحی مرزی جنگل زندگی می‌کنند.
در نتیجه این تغییرات، تراکم جمعیت شیر در «گیر» افزایش یافته و شیرها به تشکیل جمعیت در نواحی جنگلی خارج از «گیر» روی آوردند. همین مساله موجب سرگردان شدن شیرها در زیستگاه انسان و برخورد میان آن دو شد. از آنجا که خارج از منطقه حفاظت‌شده طعمه وحشی بسیار کمیاب بود؛ بنابراین این شیرها مجبور بودند از دام و حیوانات اهلی تغذیه کنند. از اواسط سال ۱۹۸۸ تا اوایل سال ۱۹۹۰ شیرها به بیش از ۱۰۰ نفر حمله کردند که در ۱۵ مورد به مرگ آنها انجامید. حتی گفته می‌شود شیرها بعضی از آنها را خورده‌اند.

Beautiful-African-Lion-1200x3200

بی‌مایگی انسان
دولت هند همواره آگاه بوده و هست که نگهداری کل جمعیت این زیرگونه در یک منطقه حفاظت‌شده کار درستی نیست؛ بنابراین جست‌وجو برای یافتن خانه‌ای جانشین آغاز شد؛ اما یافته‌های موسسه حیات وحش هند نشان می‌دهد برای موفقیت جابه‌جایی، به زیستگاه مناسبی با دست‌کم ۵۰۰ کیلومترمربع وسعت و پایش بلندمدت و موثر نیاز است. در اولین تلاش برای جابه‌جایی شیرها، یک نر و دو ماده به پناهگاه «چاندرا پرابا» منتقل شدند. دانشمندان امید داشتند ظرف مدت هشت سال، این جمعیت به ۱۱ شیر افزایش یابد؛ اما این تلاش به شکست انجامید و در نهایت همگی شیرها از بین رفتند.
دکتر «راوی چلمن» متخصص شیرهای ایرانی در سال ۱۹۹۶ برنامه‌ای برای جابه‌جایی و نقل مکان این شیرها به پناهگاه حیات‌وحش «کونو پالپور» در همسایگی ایالت «مادیا پرادش» ارائه داد. این پناهگاه ۳۴۷ کیلومترمربع وسعت و همچنین پوششی جنگلی دارد. ایالت «مادیا‌پرادش» و دولت هند میلیون‌ها روپیه برای بازسازی این پناهگاه حیات وحش خرج کرده‌اند. تمام کارهایی که در پناهگاه جنگلی «گیر» انجام شده، در این پناهگاه هم اعمال شد. از جمله این فعالیت‌ها می‌توان به بازسازی جنگل و افزایش شمار گیاهخواران وحشی منطقه اشاره کرد؛ اما آنچه در این میان فراموش شده، شیرها هستند. متاسفانه آنها هیچ‌گاه وارد این پناهگاه نشدند. دولت ایالت «گجرات» از دادن مجوز به طرح دکتر «چلمن» خودداری می‌کند و علت آن، نه مسائل زیستی است، نه اجتماعی و نه اقتصادی. این مساله، دلیلی سیاسی دارد. منتقدان حیات‌وحش معتقدند مقامات سعی دارند با حضور این شیرهای وحشی، درآمد توریستی دولت همچنان حفظ شود و کاهش پیدا نکند.
این یک قمار پرخطر است؛ جمعیت‌های کوچک و جداافتاده از جانوران می‌توانند مانند بیماری‌های همه‌گیر به فاجعه‌ای آسیب‌رسان تبدیل شوند. بدون تردید «گجرات» تاکنون کار بسیار مهمی انجام داده و آن، نجات شیر ایرانی از انقراض است. جنگل «گیر» در یک قرن اخیر تنها زیستگاه شیر ایرانی بوده است. آیا در ۱۰۰ سال آینده غرش شیر ایرانی باز هم در میان درختان جنگل «گیر» طنین‌انداز خواهد بود؟