در خصوص اینکه حشاشیون که بودند مطلب زیبای زیر را برگی بزنید.

انواع دروغ ها در تاریخ ایران بزرگ گفته اند که ایرانی های شجاع و میهن دوست را کوچک و بی عقیده و ایمان جلو دهند،  یکی دیگر از این دروغ ها باغ یا بهشت حشاشین است.  دشمنان احمق دروغ گو در بعضی از احمق نامه های دروغی خود نوشته اند که آن عبارت بود از یک باغ بزرگ مانند باغ رضوان،  در آن چندین هزار تن از زن های پری پیکر به سر می بردند،  و خداوند الموت پس از اینکه پیروان خود را وادار می کرد که حشیش بکشند یا بنگ بخورند،  به آنها اجازه ورود به این باغ را می داد.   به آنها می گفت اینجا بهشت ماست و مثل جنت در آن از لحاظ معاشرت زن و مرد، آزادی کامل حکمفرما می باشد.  هر مرد می تواند با هر زن که مطلوب وی است  بسر ببرد،  اگر دو مرد نسبت به یک زن تمایل پیدا کردند،  نباید با هم مشاجره و نزاع کنند و یکی از آن دو، باید از دیگری جدا شود،  اگر قدری در این بهشت جلو برود زنی زیباتر از آن زن خواهد دید. زیرا در بهشت ما شماره زیبا رویان بقدری زیاد است که هیچ مردی نسبت به مردی دیگر که با زنی طرح الفت ریخته،  حسد نخواهد ورزید، چون بزودی زیباتر از آن زن را خواهد یافت.  پیروان حسن صباح طبق نوشته مورخین احمق دروغ گو بعد از ورود به آن بهشت برابر میل خود،  روزها یا هفته ها در آنجا بسر می بردند و غذا های لذیذ می خوردند و شراب های گوارا می نوشیدند و حشیش می کشیدند و با زن های زیبا و دلربا مغازله می کردند،  و آنگاه مست و سعادتمند از آن بهشت خارج می شدند،  تا اینکه بدستور حسن صباح بروند و کسانی را که وی تعیین نموده به قتل برسانند.  هرگز دشمنان احمقی که این پرت و پلاها را در کتابهای درسی وارد کرده اند،  فکر نکردند چگونه با کدام پول این هزینه ها تأمین می شد و چه نوع مواد مخدری بود که این نوع کارایی را داشت و کدام منابع معتبر و غیره و غیره.   فقط می خواستند بگویند و تحمیل کنند که ایرانی ها ضعیف و خوار هستند،  آنها احمق تر از آن بودند که بفهمند روزی انوش راوید مچشان را می گیرد و دروغ های مختلف را افشا می کند.

      مدت ۹ قرن است که مورخین،  یکی پس از دیگری راجع به این موضوع احمقانه بحث می کنند و بعضی از آنها شاخ و برگ ها احمقانه تری بر این بهشت موهوم افزوده اند تا اینکه وجود آن را مسلم جلوه بدهند.  نکتهحیرت آور اینجاست که چگونه هیچیک از آنها متوجه نشده اند که یک چنین بهشتی مدت یک سال هم قابل دوام نیست،  در صورتی فرقه باطنیه که از شعب مذهب اسمائیلیه است و اسمائیل برادر موسی کاظم را بعنوان امام هفتم می دانستند،  کمابیش دویست و پنجاه سال پس از حسن صباح باقی بود و با تمام کوششی که زمامداران ادوار مختلف کردند،  نتوانستند آن را از بین ببرند.  برای اینکه فرقه باطنیه نیرومند بود و مردان جنگی و فداکار داشتیک ارتش،  که اساس آن بر حشیش و بنگ و شراب و زن های زیبا استوار باشد، یکسال هم قابل دوام نیست تا چه رسد به دویست و پنجاه سال.  گذشته هم مانند امروز اساس یک ارتش وابسته به انضباط  و تمرین های جنگی بود،  در لشکر و جنگ در دوره های تاریخی نوشته ام،  شراب و حشیش و زن های زیبا توانایی ارتش را کاملاً از بین می برد و باعث می شود سربازان از افسران اطاعت نکنند،  و هیچ افسری در فکر نخواهد بود که سربازان خود را اداره کند.  این موضوع واضح و روشن است و بحث برای اثبات آن ضروری نیست. سربازی که حشیش بکشد و بنگ بخورد و شراب بنوشد و با زن های زیبا مشغول عشق باشد و در حال مستی از بهشت خارج شود،  قادر به جنگ و فداکاری نیست. 
      افسانه  بهشت حشاشین  از رساله هایی است که خلفای عباسی علیه فارسی زبان ها و فرقه باطنیه انتشار می دادند،  و تبلیغات زمامداران ادوار مختلف منجمله توسط کار گزارن و چهره های استعمار هم به گسترش این افسانه خیلی کمک کرده است.  چون دوره قدرت فرقه باطنیه خیلی طول کشید،  مصلحت زمامداران وقت این بود که آن فرقه را در نظر مردم فاسد و گناه کار جلوه دهند تا مردم بسوی آنها نروند و قدرت فرقه باطنیه زیادتر از آنچه بود، نشود.  بنابر رساله هایی که خلفای عباسی علیه فرقه باطنیه منتشر می کردند و چیزهایی که مبلغین زمامداران وقت می گفتند، در بهشت حشاشین هر نوع عمل قبیح و غیر طبیعی مجاز بوده و حسن صباح و پس از وی، جانشینانش، اعمال مزبور را تشویق می کرده اند و چون فرقه باطنیه در ایران شعبه ها داشت،  معلوم می شود که بهشت حشاشین منحصر به فرد نبوده و آن فرقه در قسمت های مختلف ایران،  چندین بهشت داشته است.  جای هیچیک از بهشت هایی که فرقه باطنیه در ایران داشته، معلوم نیست و انسان حیرت می کند که این جامعه که بنیان زندگی آن بر اساس فسق و فجور و کثیف ترین لذات غیر طبیعی و کشیدن حشیش و نوشیدن شراب استوار شده بود، چگونه آن همه دانشمندان بزرگ را که همه ایرانی بودند به دنیا اهدا کرد و چرا حتی یکی از آنها در کتاب های خود، حتی به اشاره، ذکری از آن فسق و فجورها نکرده اند، در صورتی که می بایستی راجع به آن بحث می کرده اند، زیرا برای آنها مشروع بوده است.
      حقیقت این است که تبلیغات دائمی خلفای عباسی و زمامداران وقت علیه فرقه باطنیه و اینکه در قرون بعدمورخین، حشاش را که به معنی داروساز و دارو فروش است،  را کشنده حشیش یا خورنده بنگ استنباط کرده اند، سبب شد که افسانه حشیش کشیدن اعضای فرقه باطنیه و بهشت آنها بوجود آید.  این نوع تبلیغات و دروغ گوییها در تاریخ علیه ایرانی های عزیز زیاد بوده و همچنان توسط استعمار و امپریالیست ادامه دارد.  امید است جوانان پوینده ایران هر چه بیشتر به شناسایی این دروغ ها و دشمنی ها بپردازند و آنها را از تاریخ شیرین ایران سر افراز بردارند و ترفندهای نوین دشمنان را از بین ببرند.