در زمان های گذشته هنگامی که پسر خانواده به سن ۱۶- ۱۷ سالگی می رسید، پدر و مادر به اصطلاح برای او آستین بالا می زدند و اولین زن عقدی را برای او پیدا می کردند. از آنجا که در عھدِ قاجار و تا پیش از کشفِ حجاب، اکثریت زنان بویژه در شھرستانھا و ولایات در پوشش کامل و جدایی از مردان نامحرم به سر می بردند، انتخاب ھمسر برای پسران بر عھدهٔ زنان و گیس سفیدانِ خانواده بود و ھرچند گاھی اوقات عاشق ومعشوق می توانستند مخفیانه ملاقانھایی داشته باشند ویکدیگر را دیده بِپسندند، اما اطلاع از خصوصیاتِ اخلاقی و جسمانی یک ھمسر مناسب کاری نبود که از عھدهٔ مردان برآید. در این عصر اُلگوھای خاصی برای انتخاب زنان و دختران، مدنظر بود که از منظر زیبایی شناسی و اخلاق جنسی قابل توجه است.


الگوی کلاسیک زن مطلوب در عھد قاجار: «دختر باید که مویش بلند و صورتش گِرد و بینی اَش قلمی و ابروانَش کشیده و پُر یا پیوسته ،دھانش غنچه ای و لبانَش نازک و گردنش کشیده (صراحی) وگوشھایَش کوچک وچشمانَش درشت و پوستَش سفید و رنگش سرخ وسفید و پستانھایَش سفت یک قد ومچ پاھایَش پر و کمرَش باریک و کفل ھایَش وسیع و سینه اَش فَراخ و شکمَش فرورفته و نافَش فنجانی و قدَش بلند و اندامَش گرد خوش تراش و دست وپایَش کوچک وزھارش برآمده باشد، ضمناً دھانَش خوشبوی و زیربغل و پشت گوش و میان پایَش بوی ناخوش نداشته راه رفتنَش کبک وار و مشی قاطر وراه رفتن شتر که محکم پا به زمین کوبیده یا دولا دولا راه برود نداشته باشد.» یکی از اماکنِ مھم شناخت عیوب درونی و جنسی دختران حمامھا بود که معایبی چون کچلی و سوختگی و کمان پایی وچاقی و لاغری و شلی وسفتی وکمرپھنی وباریکی و کم مویی و پرمویی، تناسب و عدم تناسب اندام و دیگر حسن و عیب ھا بنظر می آمد و ھمچنین شرم و حیا وعفت و سنگینی و تربیت ونظم و مراقبت او از آمدن و رفتن واستتار وحفاظت و نشست وبرخاست و عدم آنھا آشکار می شد.

از ھمان ورود دختر به حمام و باز و بسته کردن بقچهٔ حمام و لنگ بستن و نبستن و اعمال و رفتارَش درآن بود که معلوم می شد به زیردست مادر و بزرگتر نجیب و پاکیزه و خانه دار و منظم ومرتب تربیت یافته و از بی بند وباری و بی اعتنایی به ستر و پوشش عورات وشوریدگی اسباب حمام اوبود که شلختگی وبی خانوادگی و سستی و عدم عفاف و بسا مسائل دیگر مکشوف می افتاد و دیگر دلاک و حمامی بود که می توانست از سر و سوت مشتریان خود اطلاع داشته، از رمز و رموز دختران و سر و سرّ آنھا با این و آن و سنگین آمدن و رفتن یا بغچه به دست زن استاد سپردن وبه ھوای رفتن حمام سراغ کار خود و در رفتن ومانند آن بشناسد و در آخر دلاک بود که در مدت کیسه کشی می توانست از مشتری زیرپاکشی کرده، از مکنوناتَش مطلع شود. 

از دیگر واسطه های ازدواج دلاله ها بودند که خانواده‌ها را با هم آشنا می‌کردند و خدا می‌داند چه دروغ‌هایی می‌بافتند تا وصلت انجام شده و چیزی عایدشان شود. دلاله‌ها، زنانی بودند که پارچه‌های جورواجور، لباس‌های دوخته، جواهرات و لوازم آرایش را به اندرونی منازل می‌بردند و به زنان می‌فروختند و طبعا از تعداد فرزندهای خانواده باخبر می‌شدند که مثلا دختری مانند پنجه آفتاب و صاحب جمال در فلان خانه است و خبرش را به اقوام پسر می‌دادند. البته دلالی شغلی نبود که دفتر، دکان و مغازه‌ای داشته باشد. هر کس سر و زبانی داشت و می‌توانست دو نفر را با هم جفت کند، دلال نام می‌گرفت؛ البته روایت دیگری هم هست؛ کسانی به دلال مراجعه می‌کردند که فرزندشان نواقصی داشت یا مثلا پسرشان می‌خواست دوباره تجدید‌فراش کند یا دخترشان آبله‌رو بود. در دوران پهلوی، تقریبا دلال‌ها برای خود اسم و رسمی پیدا کرده بودند و دیگر خود مرد و زن به‌سراغ آنها برای ازدواج می‌رفتند. از دلال‌های معروف آن دوره خاله‌کوکب در چاله‌میدان، ننه‌مصطفی در بازارچه شیخ هادی و ملک‌تاج در دروازه‌شمیران بودند که خانه‌هایشان مرکز آشنا‌کردن زنان و مردان بود؛ البته ملک‌تاج سر و کارش با بزرگان و دربار بود تا جایی که تلفن شخصی داشت و از طریق تلفن، افراد را باهم جفت‌وجور می‌کرد.

بعد ازآن روضه و روضه خانه و تعزیه و امثال آن بود که خواستگار می توانست از آنجا دختر مورد نظر را بدست آورده، میان دختران نجیب و سنگین و جلف و سبکسر را از ھم تمیز بگذارد، بدین صورت که آیا دختران در مجلس سنگین و محترم نشسته، حواسش به خود و روضه بوده، جم و جوش بیخود نداشته ، غیه ھای بیھوده نکشیده ، صدا به شیون و زاری بلند نکرده، یا ھر دم مثل آنکه ساس به تنش رفته ،به خود جنبیده، به دستاویز دل سوختگی گریه و غش و ضعف کرده، مرتب سینه و صورت گشوده، خود را به اطرافیان وخدمه و روضه خوان ونوکران امام حسین ! ارائه نموده و به زبان مودبانه (من مرد من مرد) به زبان خودشان می کند. امامزاده ھا و زیارتگاھھا نیز یکی دیگر از اماکن تشخیص دختر بود، بدینگونه که آیا دختر به تنھایی یا ھمراه بزرگتر و سرپرست به زیارت آمده، حواسش به زیارت و نماز و طواف و روضه بوده و از جمعیت مردان احتراز داشته، یا مخصوصاً در میان مردھا لولیده و خود را میانِشان ولو کرده، به این طرف و آن طرف دویده، نذر و نیازھای متعدد و اشک و زاری ھای مخصوص داشته، سنگ و ریگ و مثل آن که دلیل حاجت داشتن و دانستن ندانستن چگونگی احوالات نھانی مانند عشق و دلدادگی می کند به در و دیوارھای آن چسبانده ، قفل و دخیل به ضریح و در و پیکر آن بسته ،صورت باز و پوشیده نموده ،خود را به این مرد و آن مرد مالیده و می چسباندند.

بعد از این ھا در مھمانی ھا بود که در جستجوی دختر برمی آمدند و این از سنگین پوشی یا سبک پوشی وسادگی و آرایش و متانت و سروگوش بجنبی و بی اعتنایی ؛ حرص و ولع داشتن به خوراکی بر مبنای (ھر که شکمَش را نتوانست نگه بدارد پائین تنه اَش را ھم نمی تواند!) و آرامش و ھیجان و کم حرفی و پرحرفی و وقار و خنده و کرکر بی جا بنا براصل (نیش شل زن علامت شلی بند او می باشد) و قرار و آرام و رقص و جست و خیز و مانند آن معلوم می گردیدکه خواستگار می توانست به مناسبت میل ھر جنس به ھمجنس، دختر مطلوب خویش را بدست آورد.

ولی آنچه مسلم بود آن بود که ھر آینه خواستگار خود نیز دارای ھزار عیب وناپاکی و فساد و انحراف اخلاقی بود باز برای خودش یا پسرش یا برادرش دختر پاکیزه نجیب را طلب می کرد. کمآینکه داماد که اگر با بدترین سوابق به رشد رسیده بود باز دختر نجیب سفارش می نمود. بھر صورت چون دختر مطابق میل خواستگار یافت می شد، از بزرگترھای دختر اجازه خواستگاری می خواستند و با اطلاع قبلی یا بدون اطلاع به دیدن دختر و خانواده او می رفتند.

ضوابط جنسی امتحان دختر در ھنگام مجلس خواستگاری ، معاینات دختر مورد نظر که به لحاظ جنسی ویژگی مطلوب خانواده خواستگار را داشته باشد معمول بود، از جمله به ھنگام آب و چای و قلیان آوردن که بصورت و ته چھرهٔ او نگاه کنند که لَک و پیس و کک و مک نداشته باشد و دقت در زیر و روی موی و ابرو و پیشانی و صورت او که برداشته ، دستی به آنھا برده یا نه به حال طبیعی رھا کرده که می گفتند (دختر باید مثل به توی کرک باشد) و نشستن و برخاستن و طرز حرکت و راه رفتن دختر و با صحبت با او از تنگی و گشادی دھان و سردی و گرمی بیان و دلچسبی لحنَش را امتحان می کردند و در آخر که به عنوان بوسیدن او ، بوی دھانش را می سنجیدند.

از جمله دیگر آزمایشات ، کشیدن عروس به نزد خود بود و به ھوای بغل کردن و سرش را به سینه چسباندن ، چنگ زیر موھایَش کرده ، کچلی یا بی مویی او را امتحان می کردند و دست در سینه اَش برده ، سفتی ، شلی پستانھایَش را می سنجیدند و چادر از سرش انداخته ، تناسب اندامَش را می دیدند و با ھمین احوال که مثل توپ بازی اَش کرده ھر یک به دست دیگری پاس می دادند ، بوی زیر پستان وزیر بغلَش را امتحان می کند و در آخر اگر دختر از خانواده فقیر و بی سر و زبان و افتاده بود ، به اتاق خلوتَش کشیده ، کشالِ ران و لای پایش را بو می کردند!بعد از همه این موارد اگر نتیجه ازمایش دختر مورد نظر مثبت بود سپس در مورد مسائل مربوط به ازدواج صحبت میشد.

تازه بعد از همه این مراحل وارد هفت خوان رسم و رسومات ازدواج می شدند. هفت خوانی که در بعضی مواقع کمر خانواده های دختر و پسر را می شکند. بسیاری از این رسوم به درست یا غلط هنوز هم پابرجاست. این هفت مرحله شامل خواستگاری، بله برون (که به آن مهر برون یا خرج برون نیز گفته می شود)، نامزدی یا شیرینی خورون، عقد، جهاز برون (چند روز قبل از برگزاری عروسی، خانواده عروس و داماد عده ای از نزدیکان خویش را برای دیدن جهیزیه ی عروس دعوت می کنند.  هنگامی که جهیزیه در خانه داماد جای می گیرد؛ فردی از طرف خانواده عروس، لیست اسبابی که آورده اند را نشان داماد می دهد و از وی بابت آنها رسیدی دریافت می کند که البته امروزه دیگر کمتر مشاهده می شود)، حنابندان، عروسی

منابع:
کتاب طهران قدیم مرحوم جعفر شهری ص ۴۱ تا ۶۲ (به اختصار)ا
qajartime-inestagram