مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم
نـه فـقـط از تـو اگـر دل بـکنـم می میرم
سایـه ات نـیـز بـیـفـتـد به تنـم می میرم
بین جـان من و پیراهن من فرقی نیـست
هـر یکی را کـه بـرایـت بـکـنـم می میرم
بـرق چـشمـان تـو از دور مـرا می گـیـرد
مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم
بـازی مـاهی و گـربـه است نظر بـازی مـا
مثل یک تنگ شبی می شکنم می میرم
روح ِ برخاسته از من ته ِ این کوچه بایست
بیش از ایـن دور شوی از بـدنـم می میرم
کاظم بهمنی
مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم
بسیار زیبا بود ممنون
aali bud
این شعرهای کاظم بهمنی در کتاب پیشامد فوق العادس
axe gashang bod kash mano joftam bodim
خیلی زیبا بود،مرسی آقا احسان
خیلی خوب بود ولی من یک پیشنهاد برای آقا کاظم دارم خب اگر می میری دست نزن! به همین سادگی!تموم شد رفت
مرسی خیلی زیبا بود
بین جـان من و پیراهن من فرقی نیـست
هـر یکی را کـه بـرایـت بـکـنـم می میرم
قشنگ بود، ممنون
مثل همیشه عالی بود . ممنون که برای یک لحظه هم شده دلیل این میشید که یه حس خوب بهمون دست بده
سپاس
مرسی واقعا عالی بود