یک حکایت با یک دنیا حرف

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده در پیله نگاه کرد. سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.
شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود.
آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد چون انتظار داشت که بالهای پروانه باز، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند.
هیچ اتفاقی نیفتاد!
در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند.
چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمیدانست این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن، راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بالهایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند.

حکایت فوق را کنار می گذاریم و به سراغ ادامه مطلب می رویم (که البته کاملا هم بی ربط به یکدیگر هستند).

تولد پروانه

لحظه تولد پروانه از مرحله خروج از پیله تا پرواز را در زیر به روایت تصویر ملاحظه می کنید.

لحظه تولد پروانه (1)
لحظه تولد پروانه (2)
لحظه تولد پروانه (3)
لحظه تولد پروانه (4)
لحظه تولد پروانه (5)
لحظه تولد پروانه (6)
لحظه تولد پروانه (7)
لحظه تولد پروانه (8)
لحظه تولد پروانه (9)
لحظه تولد پروانه (10)
لحظه تولد پروانه (11)
لحظه تولد پروانه (12)