یکی از ویژگی های بارز اسفندیار، رویین تنی اوست که در میان اساطیر سایر ملل نیز نمونه هایی دارد.

اسفندیار و رویین تنی

دیدگاه دکتر اسماعیل پور

دکتر اسماعیل پور در زمینه ی رویین تنی اسفندیار می نویسد:« هر چند رویین تنی اسفندیار، محققاً معلوم نیست و روایات مختلفی پیرامون آن در دست است، امّا روایات شفاهی در باب رویین تنی او، وجه اساطیری بیشتری دارد و روایات مکتوب وجه عقلانی اش می چربد. پیرامون رویین تنی اسفندیار چند روایت هست، شست و شوی با آب مقدس زردشت، خوردن انار زردشت، داشتن زره ی ساخته ی زردشت، آهنین بودن بدن اسفندیار، زنجیر بهشتی که زردشت به بازوی او بسته است، پوشیدن زره نفوذناپذیر.» -شاهنامه پژوهی، دفتر دوم، بهار ۸۶، ۵۴- ۴۳

 روایت زراتشت نامه

در زراتشت نامه که روایت خود را از مأخذ کهن تری گرفته است، چنین آمده است که زردشت پیامبر، چهار ماده ی متبرک به چهار تن داد تا هر یک را از موهبت خاصی برخوردار دارد، شراب به گشتاسب که چشمانش را به جهان دیگر و مینویی گشود، بوی و گل به جاماسپ که او را از دانایی و روشن بینی بهره مند می داشت، انار به اسفندیار که او را رویین تن می کرد، جامی شیر به پشوتن که او را زندگی جاوید می بخشید. به عقیده ی موله ایران شناس فقید لهستانی- فرانسوی، این مواد، مبین طبقات چهارگانه ی اجتماعی در ایران باستان اند. شراب نماینده ی پیشه ی سلطنت، بوی نماینده ی پیشه ی روحانی، انار نماینده ی جنگاوری و شیر نماینده ی کشاورزی و دامداری.  -داستان داستان ها، ۱۴۸- ۱۴۷

دیدگاه دکتر آموزگار

دکتر آموزگار نیز در خصوص رویین تنی اسفندیار می نویسد:« زمانی که اسفندیار در خان سوم، مغز اژدها را می کوبد، بر اثر زهری که از تن اژدها بیرون می آید بیهوش می شود. شاید دود بر آمده از زهر اژدهای از پای در آمده که تمام وجود اسفندیار را فرا می گیرد، او را رویین تن کرده باشد. در همه جا سخن از رویین تنی اسفندیار است، ولی از چگونگی رویین تن شدن او در هیچ متنی سخنی نرفته است. اگر رویین تنی او را از این حادثه بدانیم، بنابراین چون اسفندیار به حالت بیهوشی می افتد و دیدگانش بسته می ماند، تنها محل آسیب پذیر در بدنش می شود.» -تاریخ اساطیری ایران، ۶۹

 دیدگاه حکیم توس

فردوسی نیز در داستان هفت خان اسفندیار در ماجرای خان چهارم و مقابله ی اسفندیار با زن جادو، به طور ضمنی به رویین تنی اسفندیار اشاره می کند و می نویسد:

یکی نغز پولاد زنجیر داشت / نهان کرده از جادو آژیر داشت
به بازوش در بسته بود زردهشت / بگشتاسب آورده بود از بهشت
بدان آهن از جان اسفندیار / نبردی گمانی به بد روزگار
شاهنامه، ج۶، ۲۰۷

چرا رویین تنی؟

در مورد رویین تنی که یکی از زمینه های مشترک اسطوره در میان ملل گوناگون است، باید گفت که این عمل نشان دهنده ی آرزوهای بشر برای مقابله در برابر مرگ و به دست آوردن راز جاودانگی است. دکتر شمیسا در این خصوص می نویسد:« رویین تنی می تواند نشانه ای از آرزوی تشبّه پهلوانان بزرگ به خدایان باشند که نامیرا و آسیب ناپذیر بودند و ظاهراً باید مربوط به عصری باشد که بشر فلز را کشف کرده و از آن برای خود جامه های جنگی ساخته بود.» -انواع ادبی، ۹۸

دکتر اسلامی ندوشن نیز در زمینه ی اندیشه ی رویین تنی می نویسد:« اندیشه ی رویین تنی که ریشه ای کهن دارد، کنایه ای از آرزوی بشر برای آسیب ناپذیر ماندن است و این خود می پیوندد به آرزوی بی مرگی و عمر جاوید. در ادبیات جهان این خصیصه به چند قهرمان نسبت داده شده است از جمله: نخست آشیل یونانی، به روایت اساطیر، آشیل به دست مادرش که جزو ایزدان بود در آب رودخانه ی استیکس، غوطه ور گردید و رویین تن شد و تنها یک نقطه از بدنش گزند پذیر ماند و آن پاشنه ی پایش بود که چون مادر او را بدان گرفته بود و در آب غوطه داده بود، آب به محل تماس انگشتش راه نیافته بود. گذشته از این، آشیل، جوشن نفوذناپذیری داشت که ساخته ی دست هفائیستوس بودکه پروردگار آتش و فلزها بود، این زره را نیز مادرش به او هدیه کرده بود. دوم زیگفرید قهرمان حماسه ی نیبلونگن، سوم بالدر اسکاندیناوی.

در این سه تن چند وجه مشترک می بینیم:
۱- هر سه از برازندگی و برجستگی خاصی برخوردارند، به این قیاس کسانی از موهبت رویین تنی نصیب می برند که واجد صفات خوب صوری و معنوی باشند.
۲- هر سه، جوان و برعکس آن چه انتظار می رود، عمری کوتاه دارند.
۳- دو تن از سه تن از فرّ یزدانی بهره ورند و با عالم بالا ارتباط دارند.( آشیل- بالدر )
۴- دو تن از سه تن نقطه ی معینی از بدنشان زخم پذیر است، فقط بالدر، مرگش بسته به ضربت شاخه ی درخت خاصی دارد.

اسفندیار در شاهنامه نیز در این خصایص با آن ها مشترک است: برازندگی، جوان مرگی، برخوردار از فرّ یزدانی، گزندپذیر بودن از گیاه خاصی که در این مورد آخر، با بالدر همانند شده است.» -داستان داستان ها، ۱۴۴- ۱۴۰