سیمرغ و آتنا

در اساطیر یونان موجودی به اسم سیمرغ وجود ندارد امّا با توجه به کارکردی که سیمرغ در داستان رستم دارد، به نوعی، آتنا، ایزد بانوی جنگ یونانی، با او هم خوانی دارد. در داستان رستم می بینیم که هرگاه زال و رستم دچار مشکل و دردسری می گردند که حل آن از عهده ی کسی بر نمی آید، سیمرغ ظاهر می شود و با هوش و قدرت برتری که دارد آن را حل می کند که این عمل با به دنیا آوردن رستم از پهلوی مادر و درمان رستم و آموختن راه قتل اسفندیار به او در داستان رستم و اسفندیار، ظاهر می شود. در داستان هرکول نیز می بینیم که: چون هرکول، قربانی دشمنی هرا، وظایف دشوار آتنا را پذیرفت، آتنا در کنارش ایستاد و یاری اش داد و سرانجام او را آسودگی بخشید. هم او بود که سنج برنجی را بدو داد که پرندگان دریاچه ی استیم فالوس از صدای آن ترسیدند.هم او بود که هرکول را به هنگامی که وی سِرِبوس را از جهان زیرین فراز آورد، همراهی کرد. سرانجام، آتنا بود که پس از مرگ هرکول در آستانه ی المپ به وی خوشامد گفت. ( اساطیر یونان، ۸۵ )

سیمرغ

او علاوه بر هرکول، پهلوانان دیگر یونانی را نیز یاری می داد از جمله پرسئوس را در لشکرکشی علیه گورگن ها راهنمایی کرد، هم چنین با بِلروفُن به مهربانی رفتار کرد و در خواب بر او ظاهر گشت، افساری زرّین بدو بخشید و او در رام کردن اسب خویش، پگاسوس، مدیون آتنا بود. سرانجام آتنا زمانی ادیسه ( اولیس ) را در برابر همه ی مخاطراتی که در بازگشت از تروا، او را تهدید می کردند، یاری نمود و هم چنین به شکل مِنتور خردمند درآمد و تلماک را در تلاش برای باز یافتن پدر، پیروزمندانه پاس داشت. ( همان، ۸۶- ۸۵ )

تولد غیرعادی آتنا نیز، داستان تولد رستم را که آن هم به شکل غیرمعمولی بود به یادمی آورد.ماجرا از این قرار است که: زئوس در اثنای نبرد با تیتان ها، مِتیس، دختر اوکئانوسِ تیتان را به عقد ازدواج خود در آورد، پرومتئوس به او گفت: ای زئوس بزرگ، اگر متیس از تو فرزندی به دنیا آورد، این فرزند از تو که پدرش هستی، نیرومندتر و هوشیارتر خواهد شد. پس زئوس نقشه ی زیرکانه ای طرح کرد و به متیس گفت « می دانم تو آن نیروی شگفت را داری که بتوانی خود را به شکل هر جان داری که خواستی درآوری، امّا حتم دارم که نمی توانی به شکل مگس کوچکی درآیی» متیس با شنیدن این سخن در یک چشم به هم زدن خود را به شکل مگسی درآورد و زئوس مگس را به دهان گذاشت و بلعید.امّا چند ماه بعد سردرد سختی به سراغ زئوس آمد، تا آن که پرومتئوس، تبرش را برداشت و سر زئوس را شکافت. از شکاف سر زئوس آتنا دختر متیس بیرون جست در حالی که کاملاً بالغ و دارای زره و سلاح درخشان بود. ( اساطیر یونان، ۴۷ )

هم چنین در ایلیاد می بینیم با آن که آتنا، دیومد را از جنگ با خدایان برحذر می دارد، با این حال به او می گوید: « امّا اگر آفرودیت (الهه عشق یونان)، میدان های جنگ آرس را اندک بشمارد، دل آن را داشته باش که ضربتی بر او بزنی » و به خاطر همین هنگامی که، انه، پسر آنکیزوآفرودیت، زخمی می شود، و آفرودیت فرزند را در پناه خود می گیرد، دیومد به سوی او می جهد و با زوبین خود، دست آفرودیت را زخمی می کند. ( ایلیاد، سرود پنجم، ۱۷۵- ۱۸۳ )

راهنمایی آتنا به دیومد در خصوص مواجهه با خدایان، به نوعی یادآور راهنمایی های سیمرغ برای مقابله با اسفندیار است که از نعمت رویین تنی برخوردار بود و به نوعی تحت حمایت دین بهی ( زردشتی ) قرار داشت.

آتنا اگر چه جلوه های گوناگونی داشت، امّا یکی از جلوه های او ظاهر شدن به شکل پرنده ( هما ) بود و این امر به نوعی یادآور سیمرغ است. چنان که در سرود سوم ادیسه می بینیم، هنگامی که آتنا در هیأت مِنتور به همراه تلماک به نزد نستور می رود. پس از سفارش های لازم به نستور، به شکل همایی درمی آید و از آن جا دور می شود پس: « همه ی کسانی که وی را دیدند، هراسان شدند، پیرمرد دست راست تلماک را گرفت و سپس گفت: وی جز دختر زئوس، کس دیگری نیست. ( ادیسه، سرود سوم، ۶۳ )

از سوی دیگر آتنا به عنوان ایزد بانوی جنگ و جلوه هایی که دارد، همتای بهرام است و همان گونه که در پژوهشی در اساطیر ایران ( ص ۴۷۰ ) دیدیم، بهرام با نام ورثرغنه، در ادبیات اوستایی، در حقیقت یکی از القاب ایندره، خدای جنگجوی هند و ایرانی است و باز طبق نظر استاد بهار دیدیم که شخصیت رستم انعکاسی از این خدا می باشد و به این ترتیب آتنای یونانی و بهرام پهلوی و ورثرغنه ی اوستایی و ایندره ودایی و رستم ایرانی در یک ردیف قرار می گیرند.